responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خاندان ايرواني يا راهنمايان علمي اُمَم نویسنده : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 42

در مقطعى از ايّام تحصيل خود، در حجره كازرونى واقع در ضلع شرقى صحن مطهّر مولاى متّقيان على عليه السّلام 3 روز پى‌درپى بود كه گرسنه بودم امكانات محدود اجازه به من نمى‌داد تا موادّ غذائى لازم را تهيّه نمايم.

اين محاصره تلخ مرا به ياد اين سخن مردم انداخت كه مى‌گويند اگر 3 شبانه‌روز به آدمى غذا نرسد مى‌ميرد، به خود گفتم اين حرف بيجائى است و محتوا ندارد، زيرا نمونه آن منم كه پس از گذشت هفتاد و دو ساعت گرسنگى تنها ضعف وجود مرا گرفته است ولى هنوز سرپا هستم و نمرده‌ام.

از شدّت ضعف تصميم گرفتم تا بخوابم و همينكه خواستم بخوابم با خود انديشيدم كه اگر رو به قبله بخوابم مشروع خواهد بود زيرا امكان دارد شدّت گرسنگى مرگ را بدنبال آورد.

قبل از خفتن، به حرم مولاى خود على عليه السّلام متوجّه شده و گفتم: آقا جان براى من مسئله مردن حلّ شده است، زيرا معتقدم اگر مرگ نبود، نمى‌توانستيم حيات جاودانه را بيابيم پس در حقيقت مرگ پلى است ميان حيات اين جهان و جهان معنا.

بنابراين هيچگونه خوفى مرا تهديد نمى‌نمايد و نگرانى ايجاد نمى‌كند، تنها خوف و نگرانى من اين است كه مبلغ 13 پول مديونم، مولا جان چنانچه اين مشكل مرا حل كنى آغوشم براى پذيرش مرگ آماده است.

مرگ اگر مرد است گو نزد من آى‌

تا در آغوشش بگيرم تنگ‌تنگ‌

 

به محض آنكه حرف دلم را با امام خود مطرح نموده و در قالب‌

نام کتاب : خاندان ايرواني يا راهنمايان علمي اُمَم نویسنده : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 42
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست