responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فضائل و برکات نماز جمعه و جماعت در دنيا و آخرت نویسنده : مُهری، محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 84

من هستيد. همه ما وحشت کرديم و گمان کرديم تا روز سه‌شنبه بيشتر زنده نيستيم. مشغول اصلاح کارهايمان و وصيت و غيره شديم، امّا از مرگ خبري نشد.

روز سه‌شنبه مقداري که از روز گذشت با هم جمع شديم و گفتيم بر سر همان قبر برويم، شايد منظور مُردن نبوده، وقتي که سر قبر حاضر شديم ، يکي از ما گفت صاحب قبر به وعده خود وفا کن، صدائي بلند شد که بفرماييد. جلو چشممان عوض شد، چشم ملکوتي باز شد، ديديم باغي در نهايت طراوت و صفا ظاهر شد و در آن نهرهاي آب صاف جاري و درخت هاي مشتمل بر انواع ميوه‌هاي جميع فصول؛ و بر آن درختان، انواع مرغان خوش الحان و در ميان آن به عمارتي رسيديم، ساخته و پرداخته و در نهايت زينت، و اطراف آن به باغ گشوده، پس داخل آن عمارت شديم؛ شخصي در نهايت جمال و صفا نشسته و جمعي ماهرو کمر خدمت او به ميان بسته، چون ما را ديد، از جا برخواسته، عذرخواهي کرد. انواع و اقسام شيريني ها و ميوه‌ها و آنچه که در دنيا نديده بوديم و تصورش را هم نمي‌کرديم ديديم. مقصود اين جمله استکه مي‌فرمايد وقتي که خورديم، چنان لذيذ بود که هيچ وقت چنين لذّتي را نچشيده بوديم و هرچه هم که مي‌خورديم سير نمي‌شديم، يعني باز اشتها داشتيم، انواع ديگر از ميوه‌ها و شيريني ها آوردند، غذاهاي گوناگون با طعم‌هاي مختلف، پس از ساعتي برخاستيم که ببينيم چه روي خواهد داد، آن شخص ما را مشايعت کرد تا بيرون باغ، پدرم از او سؤال کرد که شما کيستيد که

نام کتاب : فضائل و برکات نماز جمعه و جماعت در دنيا و آخرت نویسنده : مُهری، محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 84
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست