responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 975

ارته بازو


نویسنده (ها) :
پرویز رجبی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 11 دی 1398
تاریخچه مقاله

اَرْته‌بازو [arta bāzu]، یا ارته بازوس، به مادی: رته‌بازو به‌معنی بازوی راستی (هینتس، 209). ارته بازو نام چند تن از بزرگان ایرانی در سده‌های 5 و 4ق‌م است که خاندانشان بیشتر از یک قرن ساتراپی داسکیلیوم در هلسپون (داردانل) را دردست داشتند. نولدکه کوشیده است تا با تکیه بر منابع موجود و با حدس و گمان شجره‌نامۀ این خاندان را بازسازی کند (نک‌ : پاولی، III/1298):
1. بزرگی از ماد و دوست کورش که خود را خویشاوند او می‌دانست (گزنفن، I/321, II/15). حضور دوستانه و مؤثر ارته‌بازو در سراسر کتاب «کورش‌نامۀ» گزنفن در شغلهای حساسی چون مشاور و فرمانده محسوس است(II/281, 283). ارته‌بازو، پس‌از پایان لشکرکشیها و جنگهای کورش و بازگشت به بابل، به ساتراپی ایالت کاپادوکیه منصوب شد (همو، II/413).
2. به گفتۀ یوستی («نام‌نامه...»، 32)، رئیس فلاخن‌اندازان کورش. مرجع یوستی، گزنفن (II/59) است، اما از قراین پیدا نیست که این ارته‌بازو همان ارته‌بازوی شمارۀ 1 نباشد.
3. ارته‌بازوی اول، پسر فرانک. کمتر کسی از ایرانیان از محبوبیت این صاحب‌مقام نزد خشیارشا و ایرانیان برخوردار بود و در جنگ پلاتۀ خشیارشا این محبوبیت بازهم بیشتر شد (هرودت، IV/209). او در لشکرکشی خشیارشا به یونان در 480ق‌م فرمانده پارتها و خوارزمیان بود (همو، III/381). به هنگام بازگشت خشیارشا از نبرد سالامیس، ارته‌بازو با 60 هزار سپاهی او را تا هلسپون همراهی کرد و سپس دوباره به سوی تسالی حرکت کرد. شورشی که در این زمان از طرف یونانیها در شبه‌جزیرۀ پالن روی داد، او را وادار به توقف کرد. ارته‌بازو در زمستان480ق‌م شهر اُلونتوس را که از شاه‌ایران روی گردانده بود، به تصرف خود درآورد و دستور داد تا یاغیان را به کنار دریا ببرند و همه را نابود کنند، اما از محاصرۀ سه‌ماهۀ پوتیدایا نتیجه‌ای نگرفت. عمل خیانت‌آمیزی که قرار بود از طرف تیموکسینوس، سردار یونانی در شهر به نفع ارته‌بازو به وقوع بپیوندد، با برملا شدن پیام ارته‌بازو، با شکست مواجه شد و سرانجام، جزر کوتاه‌مدتی که به مد تبدیل شده بود، بخشی از سپاه او را نابود کرد. سپس ارته‌بازو در بهار 479ق‌م با بازماندۀ قوای خود به تسالی در ماردونی بازگشت (همو، IV/129-133)، اما به سبب کمبود آزوقه و علیق و یا به گفتۀ یونانیها از ترس و ضعف، از یک جنگِ تمام‌عیار برضد یونانیان صرف‌نظر کرد (همو، IV/209-211, 229-231, 237-239). با این‌همه، وقتی متوجه شد که ماردونیها قصد حمله دارند، بی‌آنکه 400 هزار سرباز خود را به جنگ بکشد، با شتاب از راه فوکیس، تسالی، مقدونیه، تراکیه و بیزانس به آسیا بازگشت (نک‌ : همو، IV/237-239, 241, 243, 251, 263, 265؛ دیودُروس، IV/211؛ نیز نک‌ : پلوتارک، I/309-310).
در 477ق‌م ارته‌بازو، به پاس عقب‌نشینی به‌موقع و به خطر نینداختن سپاه ایران، به جانشینی مگاباتس به ساتراپی داسکیلیوم منصوب شد و در آنجا یک خاندان ساتراپی ارثی بنیاد نهاد (توسیدید،I/217؛ نیز نک‌ : امستد، 263). هرتسفلد (ص 312) بنیادگذاری ساتراپی موروثی از سوی ارته‌بازو را در 478ق‌م می‌نویسد. ارته‌بازو در مقام معتمد شاه، برای مذاکره با پاوسانیاس که با شاه برای خیانت به یونانیها پیمانی محرمانه بسته بود، مأموریت یافت (دیودروس، IV/241). ظاهراً تا سقوط پاوسانیاس در 468ق‌م ارته‌بازو فعال بوده است (نک‌ : توسیدید، I/225). از این پس، دیگر خبری از ارته‌بازو دردست نیست. شاید ارته‌بازوی شمارۀ4 همو باشد (نک‌ : یوستی، همانجا؛ نیز نک‌ : دیودروس، IV/317-319).
4. ارته‌بازوی دوم در سالهای 460-455ق‌م در کنار بغبوش (مگابوزوس) با شورشیان مصری به رهبری ایناروس (ﻫ م) و آتنیهای هم‌پیمانش جنگید (همو، IV/317, 319, 323, 325). ارته‌بازو در 450ق‌م در مقام فرماندهی نیروی دریایی بغبوش، نیروی زمینی را برای مقابله با کیمون، فرمانده آتنیها به قبرس برد. ارته‌بازو 300 کشتی جنگی 3 ردیفه در اختیار داشت و بغبوش با 300 هزار نیروی زمینی در کیلیکیه بود. پس از درگیریهای چندی که میان نیروهای ایران و یونان روی داد، سرانجام در 449ق‌م ارته‌بازو باب مذاکره را با آتنیها گشود که منجر به صلح «کیمونی» شد. کیمون پس از انعقاد صلح، به سبب بیماری و یا زخمی که برداشته بود، درگذشت (دیودروس، IV/379-383؛ پـلـوتـارک، II/33). در تـاریـخ روابط سیـاسی ـ نظامی ایران و یونان در زمان هخامنشیان و انعقاد پیمان کالیاس در زمان اردشیر هخامنشی (سل‌ 466-424ق‌م)، نقش ارته‌بازو بسیار کارساز بود (قس: داندامایف، 250-255).
5. ارته‌بازوی سوم، پسر فرنه‌بازوی دوم و شاه‌زاده خانم اپما (ﻫ م) و شوهرخواهر داریوش سوم (یوستی، همانجا) که ظاهراً در 424ق‌م زاده شده است(آریان، I/307؛ نیز نک‌ : پاولی، III/1299). او یکی از سرداران ماجراجوی زمان هخامنشیان است که از غربی‌ترین نقطۀ امپراتوری عظیم هخامنشیان تا شرقی‌ترین ساتراپی از خود رد پا برجای گذاشت. از این ارته‌بازو نخستین‌بار در 365ق‌م، در مقام سردار سپاه اردشیر دوم، در جنگ با داته‌مه (داتمس)، ساتراپ شورشی کاپادوکیه نام برده شده است. ارته‌بازو پس از چندین درگیری با داته‌مه سرانجام او را از میان برد. آن‌گاه شاه از آریوبرزن (ﻫ م) خواست تا ساتراپی ارثی داسکیلیوم را به ارته‌بازو بسپارد. ارته‌بازو تا زمان داریوش سوم این مقام را حفظ کرد (دیودروس، VII/207؛ یوستی، همانجا). کمی پس از پیروزی بر داته‌مه، خود ارته‌بازو همراه دایی خود، اورونته، طغیان کرد، اما به زودی (360ق‌م) به فرمانبرداری گردن نهاد (پاولی، همانجا).
بار دیگر، همین که در 358ق‌م اردشیر سوم بر تخت نشست، از ساتراپها خواست که سربازان مزدور یونانی خود را مرخص کنند؛ چون ارته‌بازو از این تصمیم شاه که می‌خواست او را به سبب رفتار گذشته و همکاری با شورش ساتراپهای آسیای صغیر تنبیه کند، آگاه شد، دوباره در 356ق‌م سر به شورش برداشت. این زمان درست مقارن با نهضت بزرگ ضدایرانی یونانیان بود که سرانجام منجر به حملۀ اسکندر به ایران شد. ارته‌بازو برای گرفتن کمک از یونانیها وعدۀ پول فراوانی به آنها داده بود و آنها با پذیرش این پول و اتحاد با او تبلیغ می‌کردند که اردشیر یک خشیارشای دیگر است و باید در برابر او ایستاد(نک‌ : امستد، 427). خارس، سردار یونانی مأمور کمک به ارته‌بازو شد و ارته‌بازو توانست با کمک خارس و مزدوران او سپاهی از ایران را شکست بدهد و جای پای خود را محکم کند (دیودروس، VII/299؛ نیز نک‌ : یوستی، «تاریخ...»، 467). اما خارس با تهدید ایران، از سوی حکومتش فرا خوانده شد و ارته‌بازو تنها ماند و کوشید همچنان به کمک نیروهای بیگانه موقعیتش را مستحکم کند (دیودروس، VII/331)، ولی سرانجام در حدود 352ق‌م از نیروی مرکزی ایران شکست خورد و به فیلیپ، شاه مقدونی پناه برد (همو، VII/383؛ امستد، 427-429).
ارته‌بازو آن‌قدر در مقدونیه ماند تا سرانجام برادرزنش، منتور رودسی که خدمتی به دربار ایران کرده بود (همو، 486)، اجازۀ بازگشتش را دریافت کرد (دیودروس، VII/383, 385) و او بلافاصله به اردشیر اظهار وفاداری کرد. در اینجا برای مدتی طولانی ارتباط ما با ارته‌بازو قطع می‌شود، تا دوباره با او در سال 330ق‌م، در مقام هم‌رکاب داریوش سوم در حال فرار روبه‌رو می‌شویم. او ظاهراً پس از بازگشت به ایران، در زمان داریوش سوم، ساتراپ بلخ (باکتریا) شد (یوستی، «نام‌نامه»، 32). وقتی که ارته‌بازو داریوش را اسیر بسوس (ﻫ م) دید، برای رهایی او اقدامی به عمل نیاورد و با خانوادۀ خود و چند مزدور یونانی،بسوس را ترک کرد و به اسکندر پیوست (آریان، I/297).
اسکندر در 330 و 329ق‌م مأموریتهای حساس و گوناگونی به ارته‌بازو داد و سرانجام او را ساتراپ بلخ کرد (همو، I/321, 389, 391). ارته‌بازو پس از به پایان رساندن مأموریتی در منطقۀ سغدها، در 328ق‌م به سبب پیری و به میل خود از کار کناره گرفت (همو، I/395).
6. ارته‌بازو، پسر اردوان اشکانی. سکه‌ای با تصویر و نوشتۀ «ارته‌بازو شاه» از 227م دردست است (یوستی، همان، 33).

مآخذ

Arrian, Anabasis Alexandri, tr. P. A. Brunt, London, 1976;
Dandamaev, M.A.,A Political History of the Achaemenid Empire, tr.W.J.Vogelsang, Leiden, 1989;
Diodorus of Sicily, Bibliotheca historica, tr. C. H. Oldfather and Ch. L. Sherman, London, 1970-1971;
Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1957;
Herzfeld, E., The Persian Empire, Wiesbaden, 1968;
Hinz, W., Altiranisches Sprachgut der Nebenüberlieferungen, Wiesbaden, 1975;
Justi, F., «Geschichte Irans von den ältesten Zeiten bis zum Ausgang der Sāsāniden», Grundriss der iranischen Philologie, ed. W. Geiger and E. Kuhn, Berlin, 1974;
id, Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963;
Olmstead, A. T., History of the Persian Empire, Chicago/London, 1966;
Pauly;
Plutarch, Grosse Griechen und Römer, tr. K. Ziegler, Zürich, 1954;
Thucydides, History of the Peloponnesian War, tr. Ch. F. Smith, London, 1969;
Xenophon, Cyropaedia, tr. W. Miller, London, 1960-1968.

پرویز رجبی

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 975
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست