اِسا ذِ کِیْرُش [esā ze keyroš]، ژوزه مـاریـا دِ (1845-1900م/ 1261- 1318ق)، داستاننویس پرتغالیِ طرفدار اصلاحات اجتماعی که ناتورالیسم و رئالیسم را در پرتغال بابکرد. او غالباً بزرگترین نویسندۀ پرتغالی، بهویژه در سدۀ 19م دانسته میشود که به شهرتی جهانی رسیده است. اسا ذ کیرش پس از گرفتن مدرک تحصیلیاش در رشتۀ حقوق از دانشگاه کوئیمْبْرا در 1866م، متوجه ادبیات شد و اندکی بعد داستانهای کوتاهِ کنایهآمیز، تخیلی و ترسناک او که غالباً، بیسبب تکاندهنده بودند، و نیز مقالههایش در زمینههای گوناگون در «مجلۀ پرتغال» به چاپ رسید.
اسا ذ کیرش تا 1871م با گروهی از روشنفکران انقلابی پرتغال که قصد داشتند به اصلاحاتاجتماعی و هنری دست زنند و به«نسل دهۀ 70» معروف بودند، ارتباط نزدیکی برقرار کرده بود. او در سخنرانیهایی که از سوی این گروه حمایت میشد، ادبیات معاصر پرتغال را به عنوان ادبیاتی غیراصیل و ریاکارانه محکوم کرد. او به عنوان کنسول پرتغال، نخست در هاوانا (1872-1874م) و سپس در چند شهر انگلستان(1874- 1888م)خدمتکرد؛ در این زمان، رمانهایی نوشت که به شهرتش انجامید. وی در این داستانها تلاش کرد تا از طریق ادبیات، آنچه را در نظام سنتی، زیانبار و پوچ میانگاشت، نشان دهد و در کشورش اصلاحات اجتماعی پدید آورد. نخستین داستانش، «گناه پدرْ آمارو» (1875م)، آثار ویرانگر تجرد برای کشیشی ضعیفالنفس، و نیز مخاطرات تعصب دینی را در شهرستانی کوچک در پرتغال توصیف میکند. در «پسرْعمو بازیلیو» (1878م)، طنزی گزنده دربارۀ عشق به عنوان آرمانی رمانتیک و پیامدهای غمبار آن به کار گرفته شده است. مهمترین ویژگی «مایاها» (1888م) که شاهکار او دانسته میشود، طنز تلخی است که به وصف دقیق طبقۀ متوسط مرفه و جامعۀ اشرافی پرتغال میپردازد. آخرین رمانهای او، برخلاف کارهای نخستینش، بسیار پراحساساند. «شهر و کوهها» (1901م) ستایشی از زیبایی طبیعت پرتغال و سرخوشی زندگی روستایی است. اسا ذ کیرش در 1888م، به سمت کنسول پرتغال در پاریس منصوب شد و تا پایان زندگی در این مقام ماند. از آثار او که پس از مرگش چاپ شدند، میتوان از «قصهها» (1902م) که مجموعهایازداستانهایکوتاه اوست،و نیز«آخرینبرگها» (1912م) که شامل افسانههای مربوط به قدیسان است، نام برد. (100)