آزادیِ عَمَل [āzādī-ye amal]، یـا لِسـه ـ فِـر، سیـاست مبتنی بر حداقل مداخلۀ دولت در امور اقتصادی افراد و جامعه. منشـأ اصطلاح لسـه ـ فـر معلـوم نیست، ولـی معمـولاً آن را به اقتصاددانان معروف به فیزیوکراتها نسبت دادهاند که از حدود سال 1756 تا 1778م/ 1169تا 1192ق در فرانسه فعال بودند. در نظریات اقتصاد کلاسیک که تحت تأثیر ادم اسمیث در بریتانیا بسط و گسترش یافت، از سیاست آزادی عمل اقتصادی حمایتی بسزا شده است. طی سدۀ 19م، باور به آزادی عمل بسیار رایج بود؛ هواداران آن در تأیید اعتقاد خود به فعالیت فردی و فارغ از مقررات دست و پاگیر، به نظام اقتصادی طبیعی که از مفروضات اقتصاد کلاسیک بود، استناد میکردند. جان استوارت میل، اقتصاددان انگلیسی با استفاده از این تعبیر در کتاب «اصول اقتصاد سیاسی» (1848م) آن را رواج داد. در این کتاب استدلالهای موافق و مخالف با فعالیت دولت در امور اقتصادی برشمرده شده است. آزادی عمل گذشته از آموزهای اقتصادی، آموزهای سیاسی هم بوده است. نظریۀ غالب در سدۀ 19م از این قرار بود که فرد با تعقیب کردن هدفهای مطلوب خود میتواند بهترین نتایج را برای جامعهای که در آن عضویت دارد، به بار آورد. وظیفۀ دولت حفظ نظم و امنیت و دوری جستن از مداخله در ابتکار عمل فرد برای دنبال کردن هدفهای مطلوب خود است. رواج این فلسفه درحدود سال1870م به اوج خود رسید. در اواخر سدۀ 19م، تغییرات حادی که نتیجۀ رشد صنعتی و اتخاذ شیوههای تولید انبوه بود، نشان داد که آموزۀ آزادی عمل بهعنوان فلسفهای راهبر وافی به مقصود نیست. اگرچه برای جلب حمایت گستردۀ مردم لازم بود که این مفهوم جای خود را به نظریههای جدید بدهد، فلسفۀ کلی آن هنوز حامیانی دارد. (101)