responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1975

ارداویراف نامه


نویسنده (ها) :
محمد تقی راشد محصل
آخرین بروز رسانی :
شنبه 14 دی 1398
تاریخچه مقاله

اَرْداویرافْ‌نامه [ardāvīrāfnāme]، یا ارداویـرازنـامـه، نوشته‌ای است به زبان پهلوی در توصیف بهشت و دوزخ که دربردارندۀ حدود 800‘8 واژه است (وست، 108) و بنابر آنچه در فصل نخست کتاب آمده است به‌وسیلۀ دبیری فرزانه و فرهیخته بر اساس آنچه ارداویراف(نک‌ : ﻫ د ارداویراز)از جهان دیگر دیده، و در انجمن موبدان باز گفته، بی‌افزود و کاست نوشته شده است.
سبب تألیف کتاب یا بهتر گفته شود، انگیزۀ روانه کردن ارداویراف به سفرهای روحانی به جهان دیگر آن بوده است که به دنبال تردید برخی از مردم در دین و نیز در پی داوری ایزدی که دربارۀ آذرباد ماراسپندان انجام داده شد و روی گداخته بر سینۀ او ریختند، برخی مغ مردان و دستوران اندوهمند و غمگین شدند و در آتشکدۀ فرنبغ انجمن ساختند تا بدانند آنچه از آیینهای دینی مانند درون، آفرینگان و... انجام می‌دهند، به دیوان می‌رسد، یا ایزدان. از این‌رو، 7 تن موبد دین‌آگاه برگزیدند و اینان از میان خود 3 تن و این ۳ تن یک تن «ویراف» نام را که بهتر و شایسته‌تر بود، انتخاب کردند تا برود و جایگاه نیکان را و آنچه را که بر دوزخیان و بهشتیان می‌گذرد، ببیند و پیغام را به‌راستی باز آورد(نک‌ : ارداویراف‌نامه، فصل 1).
زمان نوشتن این کتاب به درستی دانسته نیست. صورت کنونی آن به گونه‌ای است که به رویدادهای تاریخی مختلف اشاره دارد و نیز ویژگیهای نگارشی آن گویای دست‌کاریهایی در دوره‌های مختلف تاریخی است. اما به هر حال از سدۀ 10 یا 11م متأخرتر نیست (ژینیو، 15). چنان‌که از متن بر می‌آید، تألیف کتاب زمانی صورت گرفته که ستارۀ دین زردشتی در حال افول بوده است (وهمن، ده). اشاره به نام «ویراف» در اوستا شاید بتواند دلیلی بر کهن بودن اساس داستان باشد، اما مطالب کتاب گویای متأخر بودن اثر است (همو، یازده)، به‌ویژه نام بردن از کتاب دینکرد («ارداویراف‌نامه»، 39) نشان می‌دهد که کتاب پس از نوشته شدن دینکرد یعنی پس از قرن نهم میلادی تحریر یافته است. هرچند شالودۀ آن در عهد ساسانی ریخته شده باشد (ویکاندر، 42؛ معین، 174).
موضوع کتاب، شرح دیدار ارداویراف از جایگاه نیکوکاران و بدکاران، پاداش یا کیفر آنها و دیدار از پل چینود، و بیان انواع کیفرهایی است که بر روان بدکاران می‌رسد. فصل نخست کتاب اشاره‌هایی دارد که انگیزۀ این سفر روحانی را تا حدی روشن می‌کند و کوتاه آن این است که دین زردشتی تا سیصد سال پس از زردشت در پاکی و ویژگی بود و مردم نسبت بدان معتقد و مؤمن بودند تا آنکه اسکندر گجسته به وسوسۀ اهریمن برای آزار و نابودی به ایرانشهر تاخت و پادشاهی را آشفته کرد و همۀ اوستا و زند، که با آب زر بر روی پوست گاو نوشته شده بود و در دژ نبشت نگهداری می‌شد، بسوزانید و دستوران و موبدان دینی و دانایان را بکشت و در میان بزرگان و کدخدایان کینه و دشمنی افکند و خود نابود، و به دوزخ روان شد. بر اثر این آشفتگی مردم ایرانشهر فرمانروا، سالار و دستور دین آگاه نداشتند و در مسائل دینی مردد شدند و کیشها و باورهای متفاوت و بی‌دینی و شک در جهان پیدا شد تا آنکه انوشه روان، آذرباد ماراسپندان بزاد و برای داوری ایزدی روی گداخته بر سینۀ او ریخته شد. از این پس عبارتی می‌آید که به دو گونه تفسیر شده است و آن عبارت چنین است: پس مغ مردان و دستوران «دین‌دیگر» یا «دیگر دین» بودند... اگر تعبیر «دین دیگر» را بپذیریم به این نتیجه می‌رسیم که در اینجا سخن از مغهای دین دیگر یعنی آنان که آیینی دیگر دارند، است (ژینیو، 13). پس باید چنین پنداشت که این مقدمه نوعی مجادلۀ آیینی را عرضه می‌کند؛ یعنی ارداویراف و آنان‌که گرداگرد او هستند نمونه‌ای از گروهی هستند که پیش از استقرار قطعی روحانیت ساسانی، تشکیل شده بوده است. بنابراین باید «آیین مورد قبول همگان» در میان جمعیتی که از پیش به آن آیین عمل نمی‌کرده است، وارد شود (همو، 13-14، به نقل از موله). اما ژینیو به نقل از موله این تعبیر را نمی‌پذیرد و می‌گوید دلیلی وجود ندارد که سخن از «مغهای دین دیگر» باشد، بلکه کتاب اثری فقهی است که در میان گروهی که تازه تشکیل شده بود، کاربرد داشته، و گزارش سفری است به دنیای دیگر و دستورهای آیین جدید را دربردارد و نقش آن فقط همین است (نک‌ : ص 14) و سرانجام به گمان وهمن (ص یازده) آگاهی آوردن ویراف بر اساس این جملۀ مقدمه، دلیل بر آن است که نهضت دینی دیگری ــ به احتمال قوی اسلام ــ دین زردشتی را مورد سؤال و تردید قرار داده و موبدان برای حصول اطمینان جامعۀ مؤمنان کتاب مزبور را تدوین کرده‌اند (نیز نک‌ : تاوادیا، 159؛ ویکاندر، 45).
انگیزۀ تدوین کتاب هرچه باشد پیشینۀ چنین کشف و شهودها را باید مربوط به دوران اوستایی دانست، هرچند در اوستای کنونی آثار روشنی از آن را نمی‌توان دید. در زند بهمن یسن (ص 2-3) می‌خوانیم که: اورمزد «خِردْ هَرْویسپ آگاه» (خرد همه
دان) را به شکل آب بر دست زردشت می‌ریزد و زردشت آن را می‌آشامد و به یاری آن، چیزهایی می‌بیند که وقتی پس از ۷ شبانه‌روز خرد همه‌دان از او جدا می‌شود، چنین می‌پندارد که در خواب بوده است (زردشت بهرام پژدو، 84-85).
دربارۀ گشتاسپ نیز گفته شده است که زردشت به او می، شیر و انار می‌دهد و او ۳ شبانه‌روز به خواب می‌رود و جای نیکان و پاکان را می‌بیند (همو، 76-77؛ معین، 173-181). دربارۀ کرتیر، موبدان موبد پادشاهان نخستین ساسانی نیز چنین سیری را می‌بینیم (نک‌ : تفضلی، 733-735؛ ژینیو، 18-19؛ دانشنامه، 11/1477- 1478). آنچه روشن است آنکه ارداویراف‌نامه در دوره‌های گوناگون موردتوجه بوده است و ترجمه‌های سنسکریت، پازند، گجراتی، فارسی و توجهی که در ادبیات اروپایی بدان بوده است، دلالت بر این مطلب دارد. از آثار اسلامی که مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر این کتاب نوشته شده‌اند. رسالة الغفران ابوالعلاء معری، رسالۀ التوابع و الروابع ابن شهید اشجعی و سیر العباد الی المعاد سنایی را می‌توان نام برد (معین، 158). برای تأثیرپذیری کمدی الاهی دانته از ارداویراف‌نامه نیز دلایلی آورده شده است، گرچه پژوهشهای دقیق‌تر نشان می‌دهد که دانته در تدوین اثر خود بیشتر از سنن اسلامی ازجمله معراج پیامبر(ص) تأثیر گرفته است (وهمن، دوازده؛ دانشنامه، 11/ 1478).
ارداویراف‌نامه 101 فصل دارد. فصلهای آن برحسب موضوع کوتاه یا بلندند. درازترین آنها فصل اول (22 بند) و کوتاه‌ترین آنها فصل 20 (3 بند) است و در مجموع غالب فصلهای آن از 10 بند کمتر است. 3 فصل اول را باید مقدمۀ کتاب به‌شمار آورد. بنابر آنچه در کتاب آمده است پس از گزینش ویراف برای سفر به جهان دیگر، او از دینوران و حاضران می‌خواهد تا او را منگ ندهند، بلکه با نیزه بیازمایند و چنان‌که این قرعه نیز به نام او بود، راهی جهان دیگر شود. پس او را با نیزه آزمودند و 3 بار نیزه بر او افتاد. فصل اول در اینجا پایان می‌یابد. فصل دوم آمادگی ویراف برای سفر تا هنگام خواب رفتن اوست. در این فصل گفته شده است که ویراف 7 خواهر داشت؛ اینان بانگ برداشتند که برادرمان چونان ستون خانۀ ماست، از شهر زندگان به دیار مردگان مفرستیدش، اما مزدیسنان پذیرفتند که پس از 7 شبانه‌روز، ویراف را تندرست به خواهران بسپارند و بدین‌سان خواهران هم‌داستان شدند و ویراف اندرز (وصیت) بکرد و جامۀ نو پوشید و 3 جام زرین می و منگ بخورد و باج بگفت و بخفت.
فصل سوم حکایت هشیاری دوبارۀ ویراف است. در این فصل آمده است که روان ویراف از تن جدا می‌شود و به چکاد دائیتی و پل چینود می‌رود و پس از ۷ شبانه‌روز باز می‌آید و در تن جای می‌گیرد و ویراف خرم، از خواب خوش بر می‌خیزد و خورش می‌خواهد و می‌خورد و آیین دینی به جای می‌آورد و سپس دبیری فرزانه در پیش او می‌نشانند و او آنچه دیده است، درست و روشن بازمی‌گوید و دبیر می‌نویسد. بنابراین، مطالب فصل چهارم تا پایان کتاب گفته‌های ویراف است که دبیر نوشته، و همۀ آنها شرح دیدار ویراف از جهان مینوی است و در این دیدار ایزد سروش و ایزد آذر نیز روان او را همراهی می‌کنند و آنچه را باید، بدو نشان می‌دهند.
از آغاز فصل چهارم تا پایان فصل یازدهم روان ویراف در جهان نیکی سیر می‌کند و پل چینود و روان درگذشتگان را در 3 شب پس از مرگ می‌بیند و مشاهده می‌کند که کردار نیکان به پیکر کنیزی تجلی می‌یابد، ترازوی زرین رشن، همیستگان (= اعراف)، ستاره پایه، ماه پایه، خورشید پایه و گرزمان (عرش اعلا) را می‌بیند و جایگاه اورمزد، امشاسپندان و دیگر پرهیزگاران را مشاهده می‌کند و سرانجام به دیدار بهشت روشن نیز می‌رسد و بدین‌سان دیدار جهان نیکان که همه زیبایی، آراستگی و شادی است، پایان می‌پذیرد.
از آغاز فصل 16 تا پایان فصل 18 و فصلهای 53 تا 55 توصیف رنجهایی است که در دوزخ به بدکاران می‌رسد. در این بخش علاوه بر گناهان خاص دین زردشتی، گناهان عام بسیاری نیز توصیف می‌شود که در آن گناه زنان برجستگی ویژه دارد. آنچه مکرر آورده می‌شود آراستن روی و موی برای بیگانه، زیور با خود بردن (فصل 73)، زبان تیز داشتن و شوهران و اطرافیان را به درد داشتن (فصلهای 26 و 82)، نهانی از شوهران گوشت خوردن و آن را به دیگری دادن (فصل 83) از آز و میل به خوشگذرانی، به فرزند خود شیر یا خوراک ندادن (فصلهای 87 و 95) و گناهان بسیار دیگر است (تاوادیا، 164).
تکرار مطالب در فصلهای مختلف (فصلهای 18، 53، 54) نشانه‌ای از دستکاریها و افزوده‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی است (نک‌ : وهمن، 20-21). کیفر گناهان با نوع گناه ارتباط دارد و به هر روی بسیار ترسناک و سخت است. در مجموع 26 فصل توصیف کیفرهای خاص زنان و 32 فصل توصیف پادافراههای مردان گناهکار است و در 20 فصل نیز کیفر گناهانی یاد می‌شود که جنبۀ عام دارد و خاص مردان یا زنان نیست. فصل 100 دیدار اهریمن و زشتیهای او و فصل 101 که پایان کتاب است، دیدار اورمزد و تابندگیها و روشنیهای او و بیان اندرزها و سفارشهای اورمزد به دینداران است.
شیوۀ آموزش غیرمستقیم کتاب و اهمیت آن از نظر مطالب، سبب شده است که ترجمه‌های بسیاری از آن به زبانهای مختلف صورت گیرد، تا حدی که این اثر، نخستین اثر دینی مزدایی است که به یک زبان اروپایی ترجمه شده است (دانشنامه، 11/1477) و برای اینکه موضوع آن را جالب‌تر کنند مینیاتورهایی نیز از آن تهیه کرده‌اند (تاوادیا، 165).
کهن‌ترین ترجمۀ فارسی این کتاب، ترجمه‌ای است منظوم از زردشت بهرام پژدو شاعر سدۀ 7ق/13م که آن را ازجمله رحیم عفیفی در 1342ش در مشهد انتشار داده است.

مآخذ

ارداویراف‌نامه، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1372ش؛
تاوادیا، جهانگیر، زبان و ادبیات پهلوی، ترجمۀ سیف‌الدین نجم‌آبادی، تهران، 1348ش؛
تفضلی، احمد، «کرتیر و سیاست اتحاد دین و دولت»، یکی قطره باران، به کوشش احمد تفضلی، تهران، 1370ش؛
دانشنامه؛
زردشت بهرام پژدو، زراتشت‌نامه، به کوشش فردریک روزنبرگ و محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338ش؛
زند بهمن یسن، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1370ش؛
ژینیو، فیلیپ، ارداویراف‌نامه (ارداویرازنامه)، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1372ش؛
معین، محمد، «ارداویراف‌نامه»، یادنامۀ پورداود، تهران، 1325ش؛
وهمن، فریدون، واژه‌نامۀ ارتای‌ویرازنامک، تهران، 1355ش؛
نیز:

Gignoux, Ph., introd. Le Livre... (vide: LB);
Le Livre d'Ardā Vīrāz, tr. Ph. Gignoux, Paris, 1984;
West, E. W., «Pahlavi Literature», Grundriss der iranischen Philologie, eds. W. Geiger and E. Kuhn, Berlin, 1974, vol. II;
Wikander, S., Feuerpriester in Kleinasien und Iran, Lund, 1946.

محمدتقی راشد محصل

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1975
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست