responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1661

افعی

نویسنده (ها) : حسن سالاری

آخرین بروز رسانی : جمعه 16 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

افعی[۱] \af ʾ ī\، نام عمومی بیش‌از ۲۵۰ گونه مار زهری که در خانوادۀ افعیان [۲]جای می‌گیرند.

افعیها بدنی ضخیم، دمی کوتاه و سری پهن و سه‌گوش دارند. اندازۀ آنها از ۲۵ سانتی‌متر تا ۳ متر متغیر است. مردمک چشم افعیها به‌حالت‌ بیضی کشیده و عمودی است. در گروهی از افعیان به نام افعیهای چال‌دار[۳]، در فاصلۀ میان چشم و بینی، حفره‌هایی دیده می‌شود که حسگر گرمایی دارند. پوست افعیها بیشتر با پولکهای تیغه‌دار پوشیده است. رنگ جانور در گونه‌های بیابانی از قهوه‌ای زرد تا خاکستری، و در برخی گونه‌های جنگلی، سرخ و سبز است و لکه‌های تیره یا رنگ‌پریده دارند که به استتار جانور کمک می‌کند ( آمریکانا، ذیل «افعیها[۴]»؛ «کاوشی [۵]... »، 384-387).

افعیها بیشتر به شکار پستانداران کوچک، به‌ویژه جوندگانی مانند موش و خزندگانی مانند بیشتر سوسمارها می‌پردازند. این مارها یک جفت دندان توخالی (نیش) در آروارۀ بالایی دارند که برای تزریق زهر به درون پیکر شکار به کار می‌رود. هنگامی که مار نیشهایش را به کار نمی‌برد، آنها را به عقب و بر سقف دهان تا می‌کند و لایه‌ای گوشتی آنها را می‌پوشاند. هنگام نیش‌زدن، دندانهای نیش نسبت به سقف دهان، حالت عمودی پیدا می‌کنند. غده‌های زهر که در دو سوی آروارۀ بالایی جای دارند، بر پهنای سر جانور می‌افزایند (بریتانیکا؛ «کاوشی»، 384).

زهر بیشتر افعیها از نوع خون‌گرا [۶]ست، یعنی موادی دارد که به خون و رگهای خونی آسیب می‌زند. این زهر آنزیمهایی در خود دارد که پروتئینهای انعقاد خون را فعال می‌کنند یا با تخریب بافت ماهیچه‌ایِ دیوارۀ رگها باعث خون‌ریزی داخلی می‌شوند. مرگِ قربانی اغلب به‌دلیل ایست قلبی رخ می‌دهد که پیامد اختلال در گردش خون است. زهر برخی افعیها افزون بر مواد خون‌گرا، مواد عصب‌گرا [۷]نیز دارد که مرگباری زهر را افزایش می‌دهد (لطیفی، ۴۶-۵۱؛ «دانشنامه [۸]... »، 447-446 ).

بیشتر افعیها تخم‌زنده‌زا [۹]هستند، چنان‌که تخم را درون بدن خود نگه می‌دارند و هنگامی که جنین به‌طور کامل رشد کرد، تخم را بیرون می‌فرستند. این تخم پوشش آهکی ندارد و جنین را پرده‌ای نازک و شفاف در بر می‌گیرد. همین که تخم از بدن مادر بیرون شد، نوزاد از درون پوشش نازک بیرون می‌آید. این روش زادآوری به حفظ تخمها و فراهم‌کردن دمای مناسب برای رشد‌و‌نمو جنین کمک می‌کند. افعی راسل [۱۰]در هر چرخۀ زادآوری میان ۲۰ تا ۶۳ نوزاد را به همین روش به دنیا می‌آورد («دانشنامه»، 458, 488؛ آمریکانا، همانجا؛ «کاوشی»، 387).

افعیها را به‌طور معمول در دو دستۀ افعیهای جهان‌ کهن (افعیهای واقعی[۱۱]) و افعیهای جهان‌ نو (افعیهای چال‌دار) قرار می‌دهند. افعیهای جهان کهن در آسیا، آفریقا و اروپا یافت می‌شوند. افعی شاخ‌دار، مار جعفری و افعی گابون از این دسته هستند. افعیهای جهان‌ نو بیشتر در قارۀ آمریکا می‌زیند، هرچند گونه‌هایی از آنها در آسیای شرقی و آسیای مرکزی هم یافت می‌شوند. مار زنگی از شناخته‌ترین افعیهای جهان نو ست (همان، 385-386؛ «دانشنامه»، 445).

 

افعیهای ایران

۱۴ گونه افعی در ایران شناسایی شده است.

 

۱. افعی البرزی[۱۲]

در دامنه‌های سنگی با پوشش تنک در استانهای البرز، مازندران، تهران و قزوین یافت می‌شود. طول آن به حدود ۷۰ سانتی‌متر می‌رسد. خطی زیگزاگی سراسر بدنش را می‌پیماید که در‌واقع از یک ردیف خال بیضوی ساخته شده است. افعی البرزی گونه‌ای آسیب‌پذیر به شمار می‌آید، زیرا زیستگاهش به‌دلیل خاک‌برداری و چرای بی‌رویه به‌شدت تهدید می‌شود (کمالی، ۲۷۲).

 

۲. افعی شاخ‌دار خوزستانی[۱۳]

به‌صورت شاخ‌دار و بی‌شاخ دیده شده است. شاخها یک جفت پولک رشد‌یافته هستند که ممکن است در برخورد مار با شن‌ یا چیزهای دیگر، جدا شوند. این مار بیشتر در جاهای بیابانی و ماسه‌ای می‌زید و خود را زیر شنها پنهان می‌کند تا شکار از نزدیکی‌اش بگذرد. به پهلو جا‌به‌جا می‌شود و ردی به‌صورت کمانهای موازی بر شن به جا می‌گذارد. هنگام احساس خطر، با ساییدن پولکهایش به هم، صدایی شبیه پاشیدن آب بر سطحی داغ تولید می‌کند (لطیفی، ۲۰۰؛ کمالی، ۲۵۹).

 

افعی شاخدار[۱۴]

 

۳. مار جعفری[۱۵]

زهرآگین‌ترین افعی ایران به شمار می‌آید و در بیشتر دشتهای نیمه‌کویری ایران دیده می‌شود. به پهلو جابه‌جا می‌شود و ردی حلقه‌حلقه به جا‌ می‌گذارد. با پیچ‌و‌تاب‌دادن بدنش و ساییدن پولکها بر هم، می‌تواند صدایی هشدار‌آمیز تولید کند. این مار زیستگاههای سنگی و شنی را می‌پسندد، اما در بوته‌زارها و جاهایی با خاک نرم هم دیده شده است. رفتار تهاجمی از خود نشان می‌دهد و به‌سرعت نیش می‌زند. این مار زنده‌زا[۱۶] می‌تواند بیش‌از ۲۰ نوزاد به دنیا آورد («دانشنامه»، 458؛ کمالی، ۲۶۰).

 

مار جعفری[۱۷]

 

۴. کُک‌مار[۱۸]

در تپه‌های شنی و ماسه‌های روان می‌زید. به پهلو جا‌به‌جا می‌شود و خطهای موازی بر شن به جا می‌گذارد. زیر شن به کمین می‌نشیند و به‌سرعت نیش می‌زند. پولکهای پهن و بزرگ در جلوی پوزه‌اش باعث شده است که این خزنده را در زبان انگلیسی با عنوان مار شنی پوزه‌برگی [۱۹]توصیف کنند. این افعی در ایران کمیاب است و فقط در شرق بلوچستان دیده شده است. کُک‌مار از گونه‌های حفاظت‌شده در ایران به شمار می‌آید (لطیفی، ۲۰۲؛ کمالی، ۲۶۱).

 

۵. گرزه‌مار[۲۰]

بزرگ‌ترین افعی ایران با طولی نزدیک ۲ متر است. سرش را پولکهای ریز می‌پوشاند. در دامنۀ کوهها و دشتهای سنگلاخی بیشتر استانهای ایران می‌زید و در ساختمانهای متروک، باغها و کشتزارها دیده شده است. رنگش خاکستری با نوارهای عرضی قهوه‌ای است. شبها به شکار می‌رود و هنگام احساس خطر صدای هیس‌هیس تولید می‌کند. تخم‌گذار [۲۱]است، اما تخمها هنگامی به بیرون فرستاده می‌شوند که جنین تا‌اندازه‌ای و گاه به‌طور کامل، رشد کرده است («دانشنامه»، 459؛ کمالی، ۲۶۴).

 

۶. افعی شاخ‌دار ایرانی[۲۲]

در شرق، جنوب شرق و مرکز ایران، و به‌شمار اندک، در استانهای غربی و خوزستان یافت می‌شود. شنزارها و زیر سنگها را می‌پسندند و به پهلو یا به‌صورت مستقیم و مارپیچ می‌تواند حرکت کند. برخلاف مار شاخ‌دار خوزستانی، نمی‌تواند عمودی در شن پایین برود. شاخ آن بر‌خلاف شاخ افعی خوزستانی از چند پولک ریز ساخته شده است. بدنش به رنگ خاکستری با دو ردیف لکه‌های قهوه‌ای‌رنگ است و طولش به بیش‌از یک متر می‌رسد (لطیفی، ۲۰۴؛ کمالی، ۲۷۰).

 

۷. افعی لطیفی[۲۳]

در استان تهران، در دامنه‌های البرز، می‌زید و به نام افعی دماوندی نیز شناخته می‌شود. رنگ بدنش خاکستری روشن، نقره‌ای، قهوه‌ای تیره، یکنواخت و بی‌خال یا دارای خال و نقش است. گاه یک خط قهوه‌ای تیره در سراسر سطح پشتی آن دیده می‌شود و گاه خالهای قهوه‌ای، خطی زیگزاگی بر سطح پشتی می‌سازند. زنده‌زا ست و ۵ تا ۱۰ نوزاد به دنیا می‌آورد. گونه‌ای خاص ایران است که در خطر نابودی ((EN، و نیازمند حفاظت به شمار می‌آید (لطیفی، ۲۰۶؛ کمالی، ۲۶۷).

 

۸. افعی راده[۲۴]

به نام افعی زنجانی نیز شناخته می‌شود و در کوهستانهایی با پوشش گیاهی تنک در شمال غربی ایران، از منجیل تا اورمیه، و در همدان و کردستان دیده می‌شود. بدنش به رنگ خاکستری تیره یا قهوه‌ای روشن، و در سطح پشتی دارای یک ردیف خال گرد به رنگ قرمز آجری است. طول آن به کمتر از یک متر می‌رسد. در زمستانها چند افعی راده زندگی نیمه‌فعالی را در کنار هم می‌گذرانند. گونه‌ای در شرف تهدید (NT)، و نیازمند حفاظت به شمار می‌آید (لطیفی، ۲۰۸؛ کمالی، ۲۶۵).

 

۹. افعی قفقازی[۲۵]

تنها مار ایران است که حسگرهای گرمایی دارد. این حسگرها به پیدا‌کردن شکار در تاریکی و تنظیم دمای بدن کمک می‌کنند. این مار در دامنه‌های البرز می‌زید و در استانهای تهران، سمنان و گلستان دیده شده است. طولش به حدود ۷۰ سانتی‌متر می‌رسد و ۳ تا ۹ نوزاد به دنیا می‌آورد. خویشاوند مار زنگی است، اما جغجغۀ نوک دم را ندارد. بااین‌همه، ممکن است دم خود را مانند مار زنگی به جنبش درآورد (لطیفی، ۲۱۱؛ کمالی، ۲۶۲).

 

۱۰. افعی کوهرنگی[۲۶]

فقط در استان چهارمحال و بختیاری دیده شده است. پیکرش را لکه‌هایی قهوه‌ای با کنارۀ مشکی و با آرایش زیگزاگی می‌پوشاند (همو، ۲۶۶).

 

۱۱. افعی استپی[۲۷]

در آذربایجان شرقی، در جاهای کوهستانی دیده شده است. خطی زیگزاگی سراسر بدنش را می‌پوشاند که از لکه‌های بیضوی ساخته شده است (همو، ۲۷۳).

 

۱۲. افعی خال‌دار[۲۸]

در آذربایجان غربی دیده شده است. به‌شدت در خطر نابودی (CR) است. خالهایی با کنارۀ مشکی، بدنش را می‌پوشانند (همو، ۲۶۸).

 

۱۳. افعی شاخ‌دار فیلد[۲۹]

در جاهای نیمه‌بیابانی می‌زید و برجستگیهای کوچکی بالای چشمهایش دیده می‌شود. این برجستگیها از پولکهای ریز پوشیده‌ شده‌اند (همو، ۲۶۹).

 

۱۴. افعی عنکبوتی[۳۰]

نوک دم آن مانند عنکبوتی کوچک به نظر می‌رسد. گمان می‌رود که این مار از نوک دمش به‌عنوان طعمه برای شکار جانوری نا‌آگاه بهره برد (کمالی، ۲۷۱).

 

افعی عنکبوتی («جانور شناسی ... »، npn.)[۳۱]

 

جز اینها، در ایران برخی مارهایی که از خانوادۀ افعیان به شمار نمی‌آیند، به نام افعی خوانده می‌شوند. برای مثال، افعی پلنگی [۳۲]و افعی سوسن [۳۳]که از خانوادۀ کلوبریده به شمار می‌آیند (همو، ۲۵۸-۲۷۳) و بهتر است از آنها با نام مار پلنگی و مار سوسنی یاد شود.

 

مآخذ

کمالی، کامران، راهنمای میدانی خزندگان و دوزیستان ایران، تهران، ۱۳۹۲ ش؛ لطیفی، محمود، مارهای ایران، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ نیز:

 

Americana, 2006; Britannica, 2014; Exploring the World of Reptiles and Amphibians, New York, 2009; Grzimekʾs Animal Life Encyclopedia, eds. M. Hutchins et al., Michigan, 2003, vol. VII; Swasiazoology, www. Swasiazoology. tripod. com / photos.html (acc. Oct. 6, 2014).

حسن سالاری

 

افعی در متون کهن پزشکی و ادبی

کاربرد کهن واژۀ افعی به‌ویژه در متون ادبی نشان از آن دارد که این نام بر هر مارِ دارای زهر کشنده اطلاق شده است و الزاماً همۀ این مارها امروزه افعی به شمار نمی‌آیند (نک‌ : ادامۀ مقاله).

در پزشکی کهن، کاربرد اصلی گوشت افعی در داروهای مرکبی با نام عمومی تریاق بود. این ترکیبها کوششی در راهِ رسیدن به آرزوی دیرین آدمی برای ساخت دارویی بود که پادزهر همۀ زهرها و درمان همۀ دردها باشد. به گزارش حمزۀ اصفهانی، فریدون نخستین کسی بود که از گوشت افعی تریاق ساخت. اما روایتهایی که برای کشف نخستین ترکیب از این دست و تکمیل تدریجی آنها منشأ یونانی قائل بود، آوازه و تفصیل بسیار بیشتر داشت. برپایۀ این روایتها، ۹ پزشک و حکیم یونانی، از آندرُماخوس اول / قدیم تا آندرماخوس دوم (نفر هشتم این سیاهه؛ پزشک نرون، امپراتور روم) و جالینوس (نفر نهم) در این کار دست داشته‌اند. به گزارش جالینوس، در سدۀ ۱ ق‌م، مهرداد ششم (پادشاه ایرانی پونتوس) بر پایۀ ترکیب پیشنهادیِ زپوروس (قس: حکیم، ۹۸۵: افلیمون)، پزشک بطلمیوسیان مصر، پادزهری کارا ساخت که میثریداتس (صورت یونانی نام مهرداد) نام گرفت. این معجون که در دورۀ اسلامی مثرودیطوس، و بعدها در اروپا میثریداتوم [۳۴]نام گرفت، نخستین ترکیبی بود که در میان بیشتر پزشکان دوران باستان به‌عنوان پادزهر عام پذیرفته شد (حمزه، ۲۹؛ نیز نک‌ : ابن‌اثیر، ۱ / ۸۳؛ نورتن، 60).

در نیمۀ دوم سدۀ ۱ م، آندرماخوس دوم، براساس این پندار که «زهر افعی بر خودش کارگر نیست»، برای گوشت افعی خاصیت پادزهری قائل شد و تجربیات کسب‌شده از ۳ رخداد، او را در سودمندی گوشت افعی در دفع آثار سوء مارگزیدگی، مسمومیت ناشی از خوردن افتیمون، و نیز درمان جذام بی‌گمان ساخت (جابر، ۷۴ ب ـ ۷۵ الف؛ ابن‌قف، ۳۷۲-۳۷۴؛ عقیلی، ۶۵۴، هر دو برگرفته از شرح ابن ابی‌صادق نیشابوری بر کتاب المسائل حنین). پس، همچنان‌که جالینوس در کتاب فی التریاق آورده است، آندرماخوس برخی از اجزاء مثرودیطوس را کنار گذاشت و برخی داروهای دیگر، و از همه مهم‌تر، گوشت پختۀ افعی را بدان افزود و آن را گالنه [۳۵](معجون آسودگی) نامید. این ترکیب جدید از روزگار جالینوس تریاق نامیده شد (قس: اهوازی، ۲ / ۵۲۶؛ و به نقل از وی: قلانسی، ۴۸: پس از افزوده‌شدنِ گوشت افعی، تریاق نام گرفت؛ نیز قس: قوصونی، ۱ / ۲۹۱؛ قفطی، ۳۲۴ نیز بدان اشاره دارد). نسخه‌های مثرودیطوس و گالنه در کتاب جالینوس (نسخه‌های ۱ و ۱۴) به‌ترتیب ۴۱ و ۵۵ داروی ساده یا مرکب دارند (گریفین، 317؛ نورتن، 60-61؛ نیز تأیید این سخن توسط بیرونی، الصیدنة، ۱۴۳؛ «هو مثرودیطوس به ترکیب اقراص الافاعی و امثالها فیه»؛ قس: ترجمۀ گمراه‌کنندۀ کاسانی، ۱ / ۱۶۹؛ نیز قس: اعلم، ۳۸۰-۳۸۱ که به نقل از مولی یراک، مبنای کار آندرماخوس را نسخۀ تریاق نیکاندرس کُلُفونی دانسته است).

جالینوس به روایتی، بی‌آنکه در ترکیب این تریاق دستی ببرد، تنها دربارۀ سودمندی این ترکیب در درمان بیماریهای دیگر پژوهش کرد؛ به روایتی دیگر، در میزان برخی اجزاءِ به‌کاررفته در این ترکیب نیز دست برد (اهوازی، عقیلی، همانجاها؛ ابن‌قف، ۳۷۹؛ قس: حکیم، ۹۸۲؛ جالینوس ۱۰ جزو را کم نمود ... ). اما ابن‌سینا نه‌تنها بر وی، که بر همۀ کسانی که با کم‌وزیادکردن اوزان (دُز) ادویه در تریاق [آندرماخوس دوم] دست برده‌اند، خرده گرفته است. زیرا به گمان او، اگر یک ترکیب منفعتی خاص داشته باشد، نباید تنها با کم‌وبیش‌شدن اندازۀ یک جزء آن منفعتش دگرگونی چشمگیری داشته باشد (۳ / ۳۱۱).

این نسخۀ نهایی را در دورۀ اسلامی غالباً تریاق فاروق / اکبر / کبیر / بزرگ یا تریاق افاعی نامیده‌اند که نام اخیر (رازی، الحاوی، ۱ / ۲۲، ۷ / ۲۹، ۱۳ / ۱۰۲، المنصوری ... ، ۳۴۳؛ اخوینی، ۵۸۵؛ قلانسی، همانجا) به اهمیت گوشت افعی در ترکیب تریاق یا کاربرد اصلی آن، یعنی درمان گزش افعیها، اشاره دارد (قس: حکیم، ۹۸۷ که از یک نسخۀ تریاق الافاعی تنها شامل صبر زرد، مرّ صاف و زعفران یاد کرده است؛ برای تفصیل، نک‌ : دبا، ذیل «تریاق»). جاحظ در الحیوان مناظره‌ای را که در ربع نخست سدۀ ۳ ق / ۹ م میان سلمویة ابن بنان (د ۲۲۵ ق / ۸۴۰ م)، ابن‌ماسویه و بختیشوع بن جبرئیل نزد ابوعبدالله احمد بن ابی داوود دربارۀ نقش میزان گوشت افعیِ به‌کاررفته در تریاق، در کارایی آن در برابر مارگزیدگی درگرفته بود، به‌تفصیل گزارش کرده است (۴ / ۱۲۳-۱۲۶).

به تصریح همۀ پزشکان، مثرودیطوس، از لحاظ نداشتن گوشت افعی، تنها در مورد گزش جانوران سمی و نیز درمان جذام به اندازۀ تریاق فاروق کارایی ندارد، و تنها در صورت ناچاری باید از آن بهره برد، اما در سایر موارد چه‌بسا بهتر از فاروق باشد؛ جز آنکه میزانی که از این معجون تجویز می‌شود، بیش از تریاق فاروق است (رازی، همان، ۳۴۰-۳۴۱؛ ابن‌سینا، ۳ / ۳۱۵؛ جرجانی، ذخیره ... ، ۶۹۲، الاغراض ... ، ۷۱۴؛ ابن‌زهر، ۴۷۸).

از روزگار کهن، گوشت افعی را مستقیماً به مفردات دیگر نمی‌افزودند، بلکه آن را با تمهیداتی ویژه با چند داروی دیگر ترکیب می‌کردند و به صورت قرصهایی نگه می‌داشتند تا هنگام نیاز به کار برند. این داروی مرکب که اقراص الافاعی یا قرص مار / ماران نامیده می‌شد، «عمود» (جزء اصلی) تریاق فاروق و علت برتری آن بر معجون مثرودیطوس بود و ساخت آن مهم‌ترین مرحلۀ ترکیب تریاق به شمار می‌رفت. گذشته از این، برای اطمینان از خاصیت جذب سم گوشت افعی، دست‌کم از روزگار جالینوس دستورالعملی برای چگونگی انتخاب افعی، زمان و مکان و چگونگی صید و جز آنها وجود داشت که مسلمانان در تکمیل این شرایط نیز به تفصیل گراییدند. ازجمله آنکه نباید در آغاز فصل بهار که افعیها تازه بیدار شده‌اند، به شکار آنها پرداخت؛ بلکه باید دست‌کم چندین روز (و اگر بهاری سرد باشد تا رسیدن گرمای تابستان) تأمل کرد تا افعیها چنان‌که باید و شاید با خوراک مناسب تغذیه شوند و بر خاک بخزند. افعی باید جوان، مادینه (که سمش ضعیف‌تر است)، رنگش سرخ و سپید، سرش پهن، و گردن و دمش باریک باشد. افعی را نباید خشمگین کرد (تا سم چندانی در بدنش تولید نشود؛ قس: اعلم، ۳۷۹ که برخلاف تأکید همۀ منابع متقدم، از لزوم خشمگین‌کردن افعی یاد کرده است)؛ به همین دلیل، باید پس از شکار افعی بی‌درنگ سر و دم او را به اندازۀ ۴ انگشت از هر طرف، و حتماً هم‌زمان قطع کرد (با ذکر تمهیداتی دربارۀ تسریع در این کار برای رنج کمتر افعی). اما اگر بتوان افعی را بی‌هیچ رنجی به نزد پزشک سازندۀ قرص آورد و آنجا سر و دمش را قطع کرد، بهتر است. اگر افعی پس از قطع سر و دم مدت زیادی تکان خورد و خون بسیار از آن رفت، خوب است والّا به کار نمی‌آید. سپس پوستش را بکنند ... و گوشت را به ۳ یا ۴ پاره تقسیم کنند و در ظرف سفالین نو بنهند ... و در همۀ مراحل باید دست سازنده با روغن بلسان اندود شده باشد (ابن‌ربن، ۴۵۱؛ رازی، المنصوری، ۳۴۴-۳۴۵؛ تمیمی، ۴۹۷- ۴۹۸؛ اهوازی، ۲ / ۵۲۹-۵۳۰؛ زهراوی، ۱ / ۳۷۷- ۳۸۸؛ ابن‌سینا، ۳ / ۳۱۳-۳۱۴؛ ابن‌زهر، ۴۷۷- ۴۷۸).

ابن‌قف افزون بر ذکر مفصل این شرایط، بهری نیز دربارۀ انواع افعیها سخن رانده است (ص ۳۷۴- ۳۷۹). حبیش تفلیسی دستور ساخت قرص افعی را به‌اختصار چنین آورده است: «افعی مادۀ جوان که به گونه سرخ بود، به هنگام بهار که آفتاب در برج حمل باشد بگیرند، هم در وقت ۴ انگشت از سر و ۴ انگشت از دمش بیفکنند و اگر در ساعت سر و دمش نیفکنند او متردد شود و زهرش در تن بپراکند و آنگه گوشتش به کار نیاید. پس چون سر و دمش بریده باشند، پوستش بکنند و شکمش بشکافند و هرچه درونش بود جمله را بیندازند و به آب، نیکش بشویند و گوشتش را در دیگی سفالین کنند و آب بر وی ریزند، چندان‌که زیرش برآید و چوب شبت و نمک کوفته با وی بیامیزند و به آتشی نرم چندان بپزند که ریزان شود، آنگه بپالایند و آب و استخوان را بیندازند و گوشت او را چندان‌که چهاریک او بود نان کرمه بیامیزند و هر دو را به هاون سنگین خرد بکوبند و بدان آب که پالوده‌اند این گوشت و نان کوفته همچون خمیر بسریشند و قرص کنند و هر قرصی مثقالی همه را بر طبق بگسترند و به سایه خشک کنند و در برنی آبگینه نهند و تا به وقت حاجت نگاهش دارند و قوت این قرص به دو سال بماند، آنگه ضعیف شود» (۲ / ۴۴۲).

در دوران کهن، برای بازشناسی تریاق کهنه، مغشوش یا بدل ۳ روش در میان پزشکان رواج داشت. ازجمله جالینوس بر آن بود که باید افعی را بر خروس دشتی / وحشی که بدنش خشک است افکنند، سپس بدو تریاق دهند. اگر زنده ماند، تریاق نیکو ست. به تأکید حنین، اگر خروس اهلی باشد، چندان زود می‌میرد که نمی‌توان تریاق را بدان آزمود (روش برخی پزشکان [یونانی] متأخر [و همۀ پزشکان دورۀ اسلامی]). در منابع جدیدتر، به روشهای دیگر (گاه تا ۷ روش) نیز اشاره شده است، ازجمله آنکه چون تریاق را در دهان افعی یا عقرب نهد بکشد، افعی را بگریزاند ... (ابن‌سرابیون، مقالۀ ۷، باب ۸، محنة الدریاق؛ رازی، المنصوری، ۳۴۶؛ کشکری، ۵۳۳؛ اهوازی، ۲ / ۵۳۳؛ زهراوی، ۱ / ۳۸۰؛ ابن‌سینا، ۳ / ۳۱۱؛ بیرونی، الصیدنة، ۱۴۳-۱۴۴؛ کاسانی، ۱ / ۱۷۰؛ قلانسی، ۴۶-۴۷؛ ابن‌قف، ۳۸۳؛ عطار، ۱۳۲؛ قوصونی، ۱ / ۲۹۳؛ حکیم، ۹۸۴).

 

اشارات زیست‌شناسانه در متون کهن

به نظر ارسطو، افعیها از این نظر در میان مارها متمایزند که تخم را در بدن خود می‌پرورانند و نوزادِ ازتخم‌بیرون‌آمده را بیرون می‌دهند (IV / i: ۶۷۶b؛ قس: ترجمۀ نادرست ابن‌بطریق، ۶۷۶ ب؛ نیز جاحظ، ۴ / ۱۱۳، ۲۲۲؛ نیز شهمردان، ۱۶۹: «افعی چون دیگر ماران خایه ننهد ظاهر، خایه در شکم دارد تا همان‌جا گرم درافتد و قوت گیرد و مار شود ... ») که اشاره به تخم‌زنده‌زا بودن افعیها دارد. در برخی متون نیز، به درازبودن چشم افعی اشاره شده است (نک‌ : ادامۀ مقاله) که قاعدتاً اشاره‌ای به مردمک عمودی مارهای سمی است (در این باره، نک‌ : بخش اول مقاله).

برپایۀ گزارش جالبی از جاحظ در الحیوان، شمار بسیاری از مردم سیستان، هنگامی که اعراب در ۸۱ ق / ۷۰۰ م پای بدانجا گذاردند، به کار مارافسایی، مارگیری و ساختن تریاق مشغول بوده‌اند و این شغل دست‌کم تا روزگار او رواج داشته است؛ چه، شماری از آنان افعی زنده یا مرده را برای فروش نزد محمد بن جهم می‌آورده‌اند تا در ساخت تریاق به کار رود. نیز می‌توان دریافت که خریدوفروش افعی در بغداد بدین منظور رواج داشته است. جاحظ می‌افزاید: هنگامی که عربها سیستان را گشودند، مردم سیستان از آنان پیمان ستاندند که هیچ خارپشت (قنفذ) یا ورلی را نکشند یا شکار نکنند، زیرا اینجا سرزمین افعیها ست. او در توضیح این پیمان افزوده است که اگر در آنجا آن‌همه خارپشت نبود، مردم نمی‌توانستند در آنجا بمانند و زندگانی کنند (۴ / ۱۱۷، ۱۶۸- ۱۶۹، «و فی عهد آل سجستان علی العرب حین افتتحوها: لا تقتلوا قنفذاً و لا ورلاً و لا تصیدوا لأنها بلاد افاع»). بلاذری هنگام اشاره به همین صلح‌نامه، به‌جای «قنفذ»، «ابن عرس» آورده است (۱ / ۳۸۹: «کان فی صلحات سجستان القدیمة أن لا یقتل لهم ابن عرس لکثرة الأفاعی عندهم»؛ نیز نک‌ : ابن‌فقیه، ۱۱۸، ۳۱۲، ۳۹۸، ۴۱۶) که بر راسو یا خدنگ / موش‌خرما اطلاق می‌شده است.

امروزه دو گونۀ جانوری از خانوادۀ خدنگ به نام خدنگ یا خدنگ بزرگ [۱]و خدنگ کوچک [۲]در ایران زندگی می‌کند. زهر مارها بر خدنگ کارگر نیست. هر دو گونه، از مار و جانوران دیگر تغذیه می‌کنند و بدین‌سان، دشمن طبیعی مارها به شمار می‌روند و در کنترل جمعیت آنها نقشی بسزا دارند. اما گونه‌ای که در جنگ با مار کبرا مهارت و چالاکی بسیار دارد و به‌سادگی مارها را شکار می‌کند و حتى سر و غدد زهری آنها را می‌خورد، خدنگ بزرگ است که به گزارش فیروز (ص ۳۷۴) امروزه در سیستان دیده نمی‌شود (ضیایی، ۲۲۲-۲۲۳: بلوچستان را در شمار زیستگاههای طبیعی خدنگ بزرگ آورده است). مردم سیستان و دیگر نواحی جنوب ایران هنوز هم خدنگها را جانورانی سودمند می‌دانند و از آنها حمایت می‌کنند (فیروز، همانجا). ثعالبی، افزون بر نقل سخن جاحظ دربارۀ افعیهای سیستان، آورده است که هر چیز پلید و پرگزند را به مار سیستان مانند کنند، همچنان‌که به اژدرمار (ثعبان) مصر، یا کژدم اهواز و عقرب شهرزور مَثَل زنند و این عبارت مشهور را از شبیب بن شبّه در وصف افعیان سیستان آورده است: «بزرگ آن مرگ است و کوچکش شمشیر» (ص ۳۳۷: «کبارها حتوف، و صغارها سیوف»؛ نیز نک‌ : بیهقی، ۲۹-۳۰: قنفذ یا ابن‌عرس را به چیزو ترجمه کرده است).

برپایۀ دیدگاهی که در بسیاری از متون علمی و ادبی آمده و گاه به ارسطو منسوب است، اگر افعی در زمرد بنگرد، چشمانش خواهد ترکید یا چندان از آن آب خواهد رفت که تباه خواهد شد؛ و یا بنا بر روایاتی دیگر، ضعیف یا کور خواهد شد (در این‌باره، نک‌ : رازی، الحاوی، ۲۰ / ۵۹۵: «الزمرد یسیل عین الأفعی متى نظرت الیه»؛ ابومنصور، ۱۷۸؛ ابن‌بیطار، ذیل «زمرد»؛ ابن‌سهلان، ۴۶؛ تحفة ... ، ۲۱۵). در بسیاری از متون ادبی نظم و نثر، بدین دیدگاه اشاره شده است (بـرای نمونه، نک‌ : منجیک، ۱۱؛ معزی، ۵۸۳، ۷۲۸؛ ابوالفرج، ۳۸؛ ناصرخسرو، ۱۷۹؛ جمال‌الدین، ۳۳۶، ۵۰۳؛ ادیب‌الممالک، ۲۶۸) و گاه به همین مناسبت، دو واژۀ زمرد و افعی در صنعت تضاد به کار رفته‌اند (برای نمونه، نک‌ : مسعود سعد، ۱۱۶؛ عمعق، ۱۷۶؛ سنایی، دیوان، ۲۲۹؛ نظامی، ۲۷۷؛ سیف، ۴۲۹، ۴۷۸؛ مجیرالدین، ۳۳۲).

ابوریحان بیرونی دربارۀ کوششهای خود در راه آزمایش درستیِ این دیدگاه چنین آورده است: «در سنجش این سخن، از انداختن طوق زمردنشان بر گردن مار گرفته تا حرکت‌دادن رشته‌ای از دانه‌های زمرد در جلو چشمانش و ... چندان کوشیدم که کسی را یارای فراتر رفتن از آن نیست، و این کار را ۹ ماه تمام در سرما و گرما آزمودم و تنها مانده بود که زمرد را چون کحل بر چشمانش بکشم! اما این کارها، اگر تیزچشمی آن مار را بیشتر نکرده باشد، چیزی از بینایی‌اش کم نکرد ( الجماهر ... ، ۲۷۲-۲۷۳). جواهرنامه‌نگاران سنت شرقی جواهرنامه‌نگاری جهان اسلام، عموماً هنگام اشاره به این باور رایج، آن را با استناد به آزمایش ابوریحان رد کرده‌اند (برای نمونه، نک‌ : محمد، ۱۰۷؛ نصیرالدین، ۶۰-۶۱؛ ابوالقاسم، ۵۶). اما احمد بن یوسف تیفاشی، نگارندۀ ازهار الافکار فی جواهر الاحجار ــ مشهورترین گوهرنـامۀ دورۀ اسلامی در غرب جهان اسلام ــ نه‌تنها این دیدگاه را تکرار می‌کند، بلکه بر آن است با این روش می‌توان زمرد اصل را از بدل تشخیص داد. تیفاشی به‌تفصیل، از آزمایشی که خود بدان دست زده و مؤید این نظر است، سخن می‌گوید و سپس، با اعتماد به برخی مآخذ دیگر، نظریۀ سمی‌بودن الماس را نیز می‌پذیرد (ص ۸۴-۸۵، ۱۰۸- ۱۰۹). طوسی نیز در عجایب المخلوقات آورده است: «من از ملکی شنیدم کی گفت دروغ گویند این را کی من این نگین را بر چشم ماری می‌سودم هیچ اثر نکرد. گفتم مگر نه افعی بود، گفت افعی چگونه بود، گفتم چشم‌دراز بود، معزمی را بخواند و افعی بیاورد، زمرد بر چشم وی مالیده دیدۀ وی آب شد و بچکید» (ص ۱۴۵-۱۴۶). جمالی یزدی در فرخ‌نامه به دیدگاه دیگری اشاره دارد که براساس آن، فیروزۀ سوده در چشم افعی کنند، چشم او روشن کند (ص ۱۸۹).

در متون ادبی، مراد از افعی مار زهرآگینی است که زهرش کشنده‌تر از زهر دیگر ماران است و هیبتی ترسناک‌تر دارد (برای نمونه، نک‌ : خلیل بن احمد، ۲ / ۲۶۰، ذیل «فعو»: «حیة رقشاء طویلة العنق عریضة الرأس، لا ینفع منها رقیة و لاتریاق ... »؛ شهید بلخی: مار یغنج اگرت دی بگزید / نوبت مار افعی است امروز، به نقل از مدبری، ۳۱؛ نیز نک‌ : منوچهری، ۱۲۶: یکی از کوه دارد زور و دیگر جُنبش از ماهی / سه دیگر قوّت از تِنّین، چهارم هیبت از افعی؛ عمعق، ۱۴۶: گیاش، از درشتی، چو دندان افعی / هواش، از عفونت، چو کام غضنفر). به گفتۀ طوسی (سدۀ ۶ ق / ۱۲ م): «از زخم وی کس نرهد ... نشان افعی ]و وجه تمایزش از دیگر ماران[ آن است کی چشم بر هم نزند و چشمش دراز بود. زبانش سرخ بود، دیگران را سیاه بود» (ص ۶۱۸). مضمون این ضرب‌المثل فارسی: «آن‌قدر مار خورده تا افعی شده» در متون کهن عربی و فارسی بسیار آمده است. ابوریحان بیرونی به نقل از جواهرنامۀ فارسی ابوسعد نصر بن یعقوب دینوریِ کاتب، و در مبحث مارمهره / مهرۀ مار (خزرالحیات)، آورده است که مارافسایان افعی خبیث را می‌جویند که دیگر مارها را می‌خورد ... و گفته‌اند که تا افعی ۴۰۰ مار نخورد و عمرش دراز نگردد، مارمهره در پس سر او پدید نخواهد آمد ( الجماهر، ۳۳۷؛ محمد، ۲۴۰؛ قس: نصیرالدین، ۱۴۲).

در برخی آثار ادبی، به این نکته که تنها درمان زهر افعی گوشت خود آن است، اشاره شده (برای نمونه، نک‌ : جاحظ، ۴ / ۲۵۰؛ اخوان‌الصفا، ۲۷۳، مناظرۀ مار و صرصر؛ نیـز نک‌ : خاقانی، ۷۶۶: افعی اگرچه همه سر زهر گشت / خوردن افعی همه تریاک شد، ۱۸۰: «کز پی تریاک نوش نفع کند قرص مار»؛ قس: سنایی، مثنویها، ۶۴؛ مرهم ریش چون کند افعی / داروی دیده کی دهد اعما).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌بطریق، یحیى، ترجمۀ اجزاء الحیوان (نک‌ : هم‌ ، ارسطو)؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الأدویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ ق؛ ابن‌ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸ م؛ ابن‌زهر، عبدالملک، التیسیر فی المداواة و التدبیر، به کوشش میشل خوری، دمشق، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ ابن‌سرابیون، الکناش الصغیر، دست‌نوشته‌های شم‌ ۶۶۸‘۹ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و شم‌ ۹۸۹۱‘۱ کتابخانۀ سلطنتی بروکسل؛ ابن‌سهلان، عمر، «الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ ابن‌سینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ ق؛ ابن‌فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م؛ ابن‌قف، ابوالفرج، جامع الغرض فی حفظ الصحة و دفع المرض، به کوشش سامی خلف حمارنه، اردن، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م؛ ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، ۱۳۴۷ ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ اخوان‌الصفا، «فی کیفیة تکوین الحیوانات و اصنافها»، رسائل، طبیعیات، بیروت، ۱۹۵۷ م، ج ۲؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ ش؛ ادیب‌الممالک، محمدصادق، دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۲ ش؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ عربی یحیی بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۸ م؛ اعلم، هوشنگ، «پادزهر»، جستارهایی در تاریخ علوم دورۀ اسلامی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة، قاهره، ۱۲۹۴ ق؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، قم، دار مکتبة الهلال؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فـی الجواهر، بـه کوشش یوسف هـادی، تهـران، ۱۳۷۴ ش؛ همو، الصیدنـة، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۰۸ ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ تمیمی، ابوعبدالله، مادة البقاء، به کوشش یحیى شعار، قاهره، ۱۹۹۹ م؛ تیفاشی، احمد، ازهار الافکار فی جواهر الاحجار، به کوشش محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره، ۱۹۷۷ م؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، قاهره، مطبعة الظاهر؛ جابر بن حیان، کتاب السموم، چ تصویری نسخۀ خطی کتابخانۀ تیمورپاشای قاهره، به کوشش آلفرد زیگل (نک‌ : مل‌ )؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۹۶۹ م؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ جمال‌الدین اصفهانی، محمد، دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۲۰ ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، ۱۴۰۲ ق؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ ق؛ دبا؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ ق / ۱۹۵۵-۱۹۷۰ م؛ همو، المنصوری فی الطب، به کوشش حازم بکری صدیقی، کویت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۷ م؛ زهراوی، خلف، التصریف لمن عجز من التألیف، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۹۸۶ م؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ همو، مثنویها، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ سیف اسفرنگی، دیوان، به کوشش زبیده صدیقی، ملتان، ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۹ م؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهان‌پور، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ ضیایی، هوشنگ، راهنمای صحرایی پستانداران ایران، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ عطار هارونی، داوود، منهاج الدکان و دستور الاعیان، به کوشش حسن عاصی، بیروت، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م؛ عقیلی علوی شیرازی، قراباذین کبیر، چ سنگی، ۱۲۶۵ ق؛ عمعق، شهاب‌الدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۹ ش؛ فیروز، اسکندر، حیات وحش ایران (مهره‌داران)، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳ م؛ قلانسی، محمد، اقراباذین، به کوشش محمد زهیر البابا، حلب، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ قوصونی مصری، مدین، قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چ تصویری، دمشق، ۱۳۹۹ ق / ۱۹۷۹ م؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ ق / ۱۹۹۴ م؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمد آبادی باویل، تبریز، ۱۳۵۸ ش؛ محمد بن ابی البرکات نیشابوری، جواهرنامۀ نظامی، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان در قرنهای ۳ و ۴ و ۵ هجری قمری، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان نجف‌آبادی، اصفهان، ۱۳۶۴ ش؛ معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ ش؛ منجیک ترمذی، علی، دیوان ( اشعار پراکنده)، به کوشش احسان شورابی‌مقدم، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ ناصرخسرو، جامع الحکمتین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۳۲ ش؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخ‌نامۀ ایلخانی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ نیز:

 

Aristotle, Parts of Animals, tr. A. L. Peck, Cambridge / London, 1961; Griffin, J. P., «Venetian Treacle and the Foundation of Medicines Regulation», British Journal of Clinical Pharmacology, London, 2004, vol. LVIII(3); Jabir ibn Hayyan, «Poisons», Das Buch der Gifte des Gabir ibn Hayyan, ed. A. Siggel, Wiesbaden, 1958; Norton, S., «The Pharmacology of Mithridatum: A 2000-Year- Old Remedy», Molecular Interventions, 2006, vol. VI.

یونس کرامتی

 

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1661
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست