responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1376

اسماعیل سامانی، امیر


نویسنده (ها) :
صادق سجادی - ابوالفضل خطیبی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 11 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اسماعيلِ سامانی، امیر \ amir esmāˀil-e sāmāni\ ، نام دو تن از فرمانروایان سامانی:

ابوابراهيم‌ اسماعیل بن احمد سامانی (234-295ق/ 849-907م‌)

امير سامانی‌ و بنيادگذار دولت‌ بزرگ‌ سامانيان‌.
دربارۀ اسماعيل‌، پيش‌ از امارتش‌ بر بخارا، تنها می‌دانيم‌ كه‌ در فرغانه‌ زاده‌ شد و 16 ساله‌ بود كه‌ پدرش، امير احمد بن‌ اسد بـن سامان خُـدات ــ امير ‌سمرقند و فرغانه از سـوی طاهريان ــ درگذشت ‌(250ق‌) و برادرش، نصر بن احمد، از سوی طاهر بن‌ عبدالله‌ امارت‌ يافت‌ (حمزۀ اصفهانی، 177). در اين‌ ايام، يعقوب ليث‌ صفار با طاهريان‌ بر سر خراسان‌ نزاع‌ داشت‌ و چون‌ در 259ق‌ ايشان‌ را براند، بخارا هم، مانند شهرهای خراسان، دچار آشوب‌ شد (بارتولد، 222-223)؛ از اين‌رو، برخی‌ از بزرگان‌ بخارا از امير نصر در سمرقند خواستند تا اميری بر بخارا بگمارد. او نيز برادر خود، اسماعيل‌ را بدانجا فرستاد.‌ اسماعيل‌ در رمضان‌ 260 (قس‌: طبری، 9/ 514؛ نيز ابن‌اثير، 280) وارد بخارا شد (نرشخی، 108، 109). در همين‌ ايام، موفق‌ عباسی‌ منشور حكومت‌ ماوراءالنهر را به نام‌ امير نصر فرستاد و در بخارا به‌ نام‌ او و نايبش، اسماعيل، خطبه‌ كردند (نرشخی، همان‌جا). اسماعيل‌ پس‌ از چندی، حملۀ حسین بن طاهر را به بخارا دفع، و راهزنان اطراف شهر را سرکوب کرد (همو، 110-113؛ نیز نک‌ : بارتولد، 85، 86).
چون امیر نصر در 279ق درگذشت، اسماعیل فرمانروایی همۀ قلمرو او را به دست آورد و خليفه‌ معتضد هم در 280ق منشور حكومت‌ ماوراءالنهر را برای‌ اسماعيل‌ فرستاد (نرشخی، 118؛ طبری، 10/ 30؛ ابن‌اثیر، 456). اسماعيل‌ نيز بی‌درنگ‌ به‌ تركستان‌ هجوم‌ برد و فرمانروای آن‌ ديار را شكست داد و با اسيران‌ و غنايم‌ بسيار بازگشت‌ (مسعودی، 260؛ طبری، 10/ 34؛ ابن‌اثیر، 464-465). او با شکست دادن عمرو بن لیث صفاری و محمد بن زید، خراسان و گرگان و طبرستان را ضمیمۀ قلمرو خود کرد (ابن‌اثیر، 457، 500-501).
فرمانروایی‌ امیر اسماعيل‌ منطقه‌ای گسترده را، از مرزهای تركستان چين‌ تا ری، شامل می‌شد (اصطخری، 125؛ بیهقی، 118). او در ماوراءالنهر، افزون‌ بر خاك اصلی‌، بخش‌ شمالی‌ خوارزم‌ ــ يعنی‌ گرگانج‌ ــ را نيز در دست‌ داشت‌ و از سكه‌های اين عصر برمی‌آيد كه‌ چند دولت‌ كوچك‌ آسيای مركزی را نيز منقرض‌ كرده‌، و سرزمينشان را متصرف‌ شده‌ بود (فرای، 138). از جملۀ اينها خاندان‌ افشين‌ را بايد نام‌ برد كه‌ تا 279ق‌ اُسروشَنه‌ را در دست‌ داشتند و پس‌ از آن‌ تاريخ، به گواهی‌ سكه‌ها، امیر اسماعيل‌ آنجا را به‌ قلمرو خود ضميمه‌ كرد (بارتولد، 211).
در داخل‌ ايران، جز آنچه‌ ياد شد، شهرهای معتبر ديگری را، چون‌ اصفهان‌، كرمان، قزوين‌ و زنجان‌ تا عقبۀ حلوان، نیز جزو متصرفات‌ او شمرده‌اند (مقدسی، 337؛ گردیزی، 324؛ میرخواند، 35). هم‌ از اين‌روست‌ كه‌ مورخان‌ او را بنيادگذار واقعی‌ يا نخستين‌ فرمانروای دولت‌ سامانيان‌ دانسته‌اند (برای نمونه: نرشخی، 106؛ عتبی، 348).
امیر اسماعیل را در مُلک‌داری، مردی هوشمند دانسته‌اند (نرشخی، 127). وی‌ امارت‌ ولايات‌ مهم‌ قلمرو خود را غالباً به سامانيان‌ می‌داد؛ چنان‌كه‌ گرگان‌ را به‌ پسر خود، احمد، طبرستان‌ را به‌ پسر عمّش، ابوالعباس‌ عبدالله‌، و ری را به‌ پسر عمّ ديگرش، ابوصالح‌ منصور بن‌ اسحاق، داد. اين‌ منصور همان‌ كسی‌ است‌ كه‌ محمد بن‌ زكريای رازی كتاب‌ طب‌ المنصوری خود را به‌ نام‌ او نوشت‌ (گردیزی، همان‌جا؛ یاقوت، 901). با آنكه‌ امیر اسماعيل‌ بيشتر روزگار خود را در جنگها سپری می‌كرد، از توجه‌ به‌ دانشمندان‌ هم‌ غافل‌ نبود و خود از امرای دانشمند و اديب‌ عصر به‌شمار می‌آمد (سمعانی، 201؛ ابن‌اثیر، 282؛ سهمی، 441؛ ثعالبی، 137).

مآخذ

ابن‌اثير، الكامل‌، ج 7؛
اصطخری، ابراهيم‌ بن محمد، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمۀ كهن فارسی‌، به‌كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1347ش‌؛
بارتولد، و. و.، تاريخ‌ سياسی‌ و اجتماعی‌ آسيای مركزی تا قرن‌ دوازده، ترجمۀ علی محمد زهما، به‌کوشش اسدالله حبیب، كابل‌، 1344ش‌؛
بيهقی‌، علی بن زید‌، تاريخ‌ بيهق‌، به‌كوشش‌ كليم‌الله‌ حسينی‌، حيدرآباد دكن، 1388ق‌/ 1968م‌؛
ثعالبی‌، عبدالملك‌ بن محمد، ثمار القلوب‌، به‌كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384ق‌/ 1965م‌؛
حمزۀ اصفهانی‌، تاريخ‌ سنی‌ ملوك‌ الارض‌ و الانبياء، دارمكتبة الحياة، بیروت، بی‌تا؛
سمعانی، عبدالكريم بن محمد، الانساب‌، به‌كوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی، بيروت‌، 1408ق/ 1988م‌، ج 3؛
سهمی، حمزه بن یوسف، تاریخ جرجان، دائرةالمعارف العثمانیة، حیدرآباد دکن، 1387ق/ 1967م؛
طبری، تاريخ‌؛
عتبی‌، محمد بن عبدالجبار، «تاريخ‌ يمينی‌»، ضمن‌ شرح اليمينی‌ ( الفتح‌ الوهبی) از احمد بن علی منينی‌، قاهره‌، 1286ق‌، ج 1؛
گرديزی، عبدالحی‌ بن ضحاک، زین‌الاخبار‌، به‌كوشش‌ عبدالحی‌ حبيبی‌، تهران‌، 1347ش‌؛
مسعودی، علی بن حسین، مروج‌ الذهب‌، به‌كوشش‌ يوسف‌ اسعد داغر، بيروت‌، 1385ق‌/ 1965م، ج 4؛
مقدسی‌، محمد بن احمد، احسن‌ التقاسيم فی معرفة الاقالیم، به‌كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1906م‌؛
ميرخواند، محمد بن خاوند شاه، تاریخ روضة الصفا (چ انتشارات مرکزی، خیام، پیروز)، تهران‌، 1338- 1339ش‌، ج 4؛
نرشخی‌، تاريخ‌ بخارا؛
ياقوت‌، بلدان‌، ج 2؛
نيز:

Barthold, W. Turkestan : Down to the Mongol Invasion, London, 1977;
Frye, R. N., «The Sāmānids», CHI., vol. IV.

صادق‌ سجادی (دبا)

ابوابراهيم‌ منتصر اسماعيل بن نوح (مق‌ 395ق‌/ 1005م‌)

آخرين‌ امير سامانی‌.
فرمانروايی‌ سامانيان‌ در اواخر سدۀ 4ق‌/ 10م، به‌سبب‌ هجوم‌ دو قدرت‌ نوخاسته، از هم پاشید: از يك‌ سو، محمود بن‌ سَبُكتَگين‌ و از سوی‌ ديگر، ايلك‌خانيان‌ (قراخانيان‌/ آل‌ افراسياب‌) که بر سرزمينهای آن‌سوی‌ آمودريا چيره‌ شدند. ايلك‌خان‌ نصر، فرمانروای‌ نامدار اين‌ دودمان، در ذيقعدۀ 389/ اكتبر 999 به‌ بخارا درآمد و امير عبدالملك‌ بن‌ نوح‌ و برادرش، اسماعيل، و دیگر سامانيان‌ را گرفت‌ و در اوزگند به‌ زندان‌ افكند؛
اما اسماعيل‌ به‌ بخارا گريخت‌ (جرفادقانی، 184-185؛
بیهقی، 119؛
ابن‌اثیر، 149) و چون نتوانست يارانی‌ گرد آورد، نهانی‌ به‌ خوارزم‌ رفت‌ و احتمالاً به یاری خوارزمشاه ابوالحسن علی، بازماندۀ لشكريان‌ و دولتمردان‌ سامانی‌، به‌ويژه‌ ارسلان‌ بالو، به‌ او پيـوستند. ارسلان‌ لشكر به‌ بخارا برد و جعفـر تگين، كه از سوی‌ ايلك‌خان‌ بر آن‌ شهر فرمان‌ می‌راند، و 17 تن‌ از امرای‌ مشهور او را به‌ اسارت‌ گرفت‌ و سر در پی‌ بقيۀ ايشان‌ نهاد كه‌ از برابرش‌ گريخته‌ بودند (جرفادقانی، 185-186؛
ابن‌اثیر، 156؛
نیز نک‌ : بارتولد، 572).
دیری نپاييد كه‌ ايلك‌خان‌ به‌ مقابله‌ آمد و اسماعيل گریخت. اسمـاعیل سپس بـه نیشابور درآمد و نصر بن سبکتگین ــ برادر محمود غزنوی ــ را شکست داد. اما چون محمود غزنوی با سپاهی گران به جنگ او آمد، به قابوس بن وُشمگیرِ زیاری پناه برد. اسماعیل بی‌بهره از کمک قابوس، بار دیگر به نیشابور تاخت و بر آنجا چیره شد و به گردآوری خراج پرداخت؛
اما با آمدن آلتونتاش ــ والی هرات ــ برای یاری رساندن به نصر، در برابر نیروهای غزنوی تاب نیاورد و به گرگان گریخت. ولی این‌بار، قابوس زیاری فرمان داد تا او را از قلمرو زیاریان برانند (جرفادقانی، 188-189؛
ابن‌اثیر، 157).
امیر اسماعيل‌ به سوی ابن‌فقيه، حاكم‌ سرخس‌ و يكی‌ از هواداران‌ خود، روانه‌ شد، اما نصر بن‌ سبكتگين به مقابله آمد و او را در نبردی درهم شكست (جرفادقانی، 190). امیر اسماعيل بار دیگر گريخت‌ و اين بار، برای استيلا بر قلمرو موروثی خود، روی به قبايل ترك اُغُز آورد كه‌ به‌ درۀ زرافشان رخنه كرده بودند. سپس لشكر سامانيان و غزها ايلك‌خانيان را در سمرقند بشكستند و گروهی از آنان را به اسارت گرفتند؛
ولی چون غزها از واگذاری اسيران به امیر اسماعيل سرباز زدند و چنين بر می‌آمد كه از جنگ با ايلك‌خان هم پشيمان شده‌اند، امیر اسماعيل با 700 تن‌ از همراهانش، پس‌ از گذر از آمودريا، به‌ آملِ شط گريخت‌ و از آنجا نامه‌ای‌ به‌ سلطان‌ محمود فرستاد و خواهان‌ حمايت‌ او شد. سپس‌ از آنجا به‌ اميد كمك‌ از ابوجعفر، معروف‌ به‌ خواهرزاده، به مرو روی‌ آورد؛
اما ابوجعفر در 394ق‌ او را به‌ ابيورد گريزاند (همو، 192-194؛
گردیزی، 383؛
نیز نک‌ : ناظم، 46؛
فرای، 160).
امیر اسماعيل سپس به ابيورد رفت‌ و در آنجا ابونصر حاجب، از امرای‌ سلطان‌ محمود، به‌ پشتيبانی‌ او‌ برخاست؛
اما ابونصر چندی بعد به قتل رسید. اسماعیل دیگربار به‌ بخارا روی آورد. او با پشتیبانی سپهسالار سمرقند و گروهی از غزها، در حوالی‌ سمرقند، باز ايلك‌خان‌ را درهم‌ شكست. در جنگ‌ بعدی، به‌سبب خيانت‌ غزها، امیراسماعيل‌ به‌ خراسان‌ گريخت ( گردیزی، 384) و امرا و هم‌پيمانان‌ سلطان‌ محمود در شهرهای خراسان به رویارویی با او برخاستند. امیر اسماعيل‌ ناچار به‌ درخواست‌ يكی‌ از سردارانش، كه‌ در نهان‌ با ايلك‌خان‌ هم‌داستان‌ شده‌ بود، به‌ بخارا روی آورد، ولی باز هم‌ كاری از پيش‌ نبرد. سرانجام‌ به‌ تحريك‌ ماهروی، عامل‌ محمود در آنجا، اسماعيل‌ را به‌ قتل‌ آوردند.
امیر اسماعيل‌ شعر نيز می‌سرود و ابياتی‌ از سروده‌های او، كه‌ به فارسی است‌، در لباب الالباب عوفی‌ آمده‌ است‌ (عوفی، 22-25؛
نیز نک‌ : صفا، 206-207).

مآخذ

ابن‌اثير، الكامل‌، ج 9؛
بارتولد، و. و.، تركستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمۀ كريم كشاورز، تهران، 1352ش، ج 1؛
بيهقی، علی بن زید، تاريخ بيهق، به‌كوشش كليم‌الله حسينی، حيدرآباد دکن، 1388ق/ 1968م؛
صفا، تاريخ ادبيات، ج 1؛
جرفادقانی، ناصح بن ظفر، ترجمۀ تاريخ يمينی (اثر محمد بن عبدالجبار عتبی)، به‌كوشش جعفر شعار، تهران، 1357ش؛
عوفی، لباب الالباب، ج 1؛
گرديزی، چ حبیبی؛
نيز:

Frye, R. N., «The Sāmānids», CHI, vol. IV;
Nāẓim, M., The Life and Times of Sulŧān Maħmūd of Ghazna, Lahore, 1973.

ابوالفضل خطیبی (دبا)

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1376
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست