responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1221

آسکلپیادس بیثونیایی


نویسنده (ها) :
یونس کرامتی
آخرین بروز رسانی :
پنج شنبه 7 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

آسکـلِـپـیـادِسِ بـیـثـونیـایی \āsk[e]lepiyādes-e bis(t)uniyāyi\ ، یا آسکلپیادس بیتینیایی، در مآخذ اسلامی: اَسقَلِبیاذِس (ح 130- ح 40ق‌م)، پزشک، فیلسوف و سخنور نامدار یونانیِ ساکن رم. او مخالف سرسخت آموزه‌های پزشکی بقراطی، و بنیادگذار مکتبی تازه در پزشکی باستان بود.
آسکلپیادس در شهر کیوس (بعدها پروسیاس) در بیثونیا (یا بیتینیا؛ در شمال غربی آسیای صغیر یا ترکیۀ کنونی) زاده شد و پس از تحصیل در اسکندریه، به رم رفت. به گفتۀ پلینیِ مِهین، در روزگار پُمپِی (ه‌ م؛ 106- 48ق‌م)، آسکلپیادس، که استاد ناموفق فن خطابه بود، به انگیزۀ دستیابی به ثروت بیشتر، به پزشکی روی آورد و درحالی‌که احتمالاً چیزی دربارۀ داروها نمی‌دانست، به یاری سخنوری، خود را در این حرفه جای کرد و پزشکی را در حد حرفه‌ای مبتنی بر حدس و گمان دربارۀ بیماریها تنزل داد. او برای درمان بسیاری از بیماریها و دردها پنج اصل پیشنهاد کرد: نگاه داشتن اندازه در خوردن غذا و نوشیدن شراب، و نیز مشت و مال، پیاده‌روی و ارابه‌رانی؛ زیرا هرکس می‌تواند به سادگی این کارها را انجام دهد. به گفتۀ پلینی، آسکلپیادس غالباً نوشیدن آب سرد را به بیماران تجویز می‌کرد. او همچنین کارهای خوشایند دیگری، همچون خوابیدن روی تختهای آونگی (مانند گهواره)، و برخی شیوه‌های آب‌درمانی را به بیماران سفارش می‌کرد. آوازۀ او هنگامی افزایش یافت که توانست مردی را که مرده انگاشته بودند و می‌خواستند به خاک بسپارند، از مرگ برهاند. پلینی، خشمناک از پیروزمندی فردی این چنین، معترف بود که آسکلپیادس بخشی از کامیابی خود را وام‌دار ناکارآمدی روشهای پزشکی کهن است و دربارۀ اینکه برخی از داروهای سنتی آن روزگار به معده زیان می‌رسانند، حق با اوست. واکنشها علیه دعاوی اغراق‌آمیز آموزه‌های پزشکی شرقی دربارۀ تأثیر شگفت‌انگیز گیاهان و مواد دیگر نیز در موفقیت هرچه بیشتر او مؤثر بود (پلینی، ک XXVI، بند 12-20؛ نیز کلسوس، ک V، بند 1). با این همه، وی آسکلپیادس را نامدارترین پزشک رم می‌دانست (پلینی، ک VII، بند 124؛ نیز راوسِن، 358-359، 59؛ پولیتو، 48).
پلینی می‌افزاید که مهرداد (میثریداتِس) ششم (حک‌ : 120-63ق‌م)، بازپسین فرمانروا از دودمان ایرانی‌تبار اما یونانی‌گرایِ مهردادانِ حاکم بر پُنتوس (بر کرانۀ دریای سیاه)، آسکلپیادس را از رم به پنتوس دعوت کرد تا پزشک شخصی او شود؛ اما آسکلپیادس نپذیرفت و به جای آن، شماری از آثار خود را برای مهرداد فرستاد (پلینی، ک VII، بند 124، ک XXV، بند 6). در بیشتر منابع، سال درگذشت آسکلپیادس را حدود 40م یاد کرده‌اند (مثلاً اِستَنِرد، 315؛ یاپیجاکیس، 510)، اما راوسن، با توجه به اینکه سیسِرون (یا کیکِرو؛ 106-43ق‌م) در کتاب «در فن سخنوری»، خطاب به کراسوس (115-53 ق‌م)، سردار رومی، دربارۀ آسکلپیادس گفته است که «او را هم به‌عنوان پزشک و هم به‌عنوان دوست می‌شناختم» (ک I، بند 62)، با تأکید بر صَرف فعل در زمان گذشته، نتیجه گرفته است که آسکلپیادس پیش از نوشته شدن این کتاب (91ق‌م) درگذشته، و در نتیجه، حدس زده است که پلینی پُمپِیِ معاصر کراسوس را با پدرش، گنایوس پُمپِیوس اِسترابو (نک‌ : ه‌ د، پمپیوس) اشتباه گرفته است (pp. 360-362؛ نیز استیگلر، 655؛ ناتِن، 167). اما سیسرون، نه در این اثر و نه در دیگر آثارش، هیچ اشاره‌ای به درگذشت آسکلپیادس ندارد. پولیتو، ضمن تأیید نظر راوسن، از این نیز فراتر رفته، و تولد آسکلپیادس را در اواخر سدۀ 3ق‌م دانسته است. او بر آن است که پدر آسکلپیادس پزشکی به نام آندرِئاس، شاگرد و جانشین هروفیلوسِ اسکندرانی بوده، و خود آسکلپیادس نیز از پیروان این استاد اسکندرانی بوده است. اما منابع کهنْ برداشتهای این‌دو را تأیید نمی‌کنند (پولیتو، 49, 52-53, 57, 61 ؛ یاپیجاکیس، 512).
آگاهی ما دربارۀ دیدگاههای آسکلپیادس بیشتر بر پایۀ سخنان سه تن است: 1. سِکستوس اِمپیریکوس که در آثارش به‌اختصار دربارۀ آسکلپیادس سخن گفته است؛ 2. جالینوس که به‌سختی از وی انتقاد کرده، همچنان‌که با پزشکان دیگر، جز بقراط، چنین کرده است؛ 3. کایلیوس آورِلیانوس که روایت لاتین او از کتابهای «بیماریهای حاد» و «بیماریهای مزمن» سُرانوسِ اِفِسوسی (سدۀ 1-2م)، آگاهیهای چشمگیری دربارۀ شیوه‌های درمانی آسکلپیادس دارد (آسمیس، 145).
آسکلپیادس در رم به مخالفت با آموزه‌های بقراطی و سنگ بنای آن، یعنی درمان مبتنی بر رساندن بدن به حالت تعادل میان اخلاط چهارگانه، برخاست و پزشکی بقراطی را «حرفۀ مرگ» نامید. او بر پایۀ دیدگاههای ذره‌گرایانۀ (اتمیستیِ) اِپیکور، و آمیختن آنها با برخی آموزه‌های هراکلیدِس، مکتب پزشکی تازه‌ای بر پایۀ جسم‌گرایی بنیاد نهاد. از دیدگاه آسکلپیادس، همۀ بیماریها بر اثر آرایش نادرست اتمها در بدن پدید می‌آیند، درحالی‌که در پزشکی بقراطی، هر بیماری یا عارضه از نبودن تعادل میان چهار خلط ناشی می‌شود (PR، ذیل «آسکلپیادس»؛ استنرد، آسمیس، یاپیجاکیس، همان‌جاها؛ دِویت، 176). از این رو، برخی آسکلپیادس را پدر پزشکی مولکولی می‌دانند (یاپیجاکیس، 507, 510, 513). شعار او درمان ایمن، سریع و خوشایند بود (کلسوس، ک III، بند 4.1؛ آسمیس، همان‌جا). او داروهای قوی و فعالیت شدید را منع، و ورزش، غذا و شراب را در حد اعتدال تجویز می‌کرد و با معرفی شیوه‌های درمانی معتدل‌ترِ یونانی، انقلابی در پزشکی رومی پدید آورد (پلینی، ک XXVI، بند 12-17؛ آسمیس، همان‌جا).
ثِمیسونِ لائودیکیایی (لاذِقی)، شاگرد آسکلپیادس، با تغییرهایی در دیدگاههای استادش، مبانی فلسفی و نظری مکتبی پزشکی را پایه‌ریزی کرد که بعدها مِتُدیک (روشمند) نامیده شد. در زمان جالینوس، پزشکان به سه گروه عمده تقسیم می‌شدند که در متون دوران اسلامی به اصحاب قیاس (دُگماتیستها)، اصحاب تجربه (آمپیریستها) و اصحاب حیَل (مِتُدیستها) معروف‌اند؛ هرچند برخی از پژوهشگران جدید در اینکه بتوان این «فرقه»های پزشکی را به معنای واقعی کلمه، مکتب دانست، تردید کرده‌اند (نک‌ : پلگرن، 13). جالینوس در رسالۀ الفرق الطبیة، ضمن انتقاد شدید از آسکلپیادس، دعاوی این سه طایفه را طرح، و از آسکلپیادس، به‌سبب زیر پا گذاشتن شیوۀ گذشتگان، چنین انتقاد کرده است: «آسکلپیادس بیثونیایی شرم نمی‌کند که نه متوسل به پیشینیان می‌شود و نه آنچه را که حق است برمی‌گزیند، بلکه کبر و نخوت او و خبث جایگاه و هدف ناپاکش او را وا می‌دارد در اعمال طبی روش نادرست و زشت به کار برد، این شیوه او را وا می‌دارد که آن اعمال طبی را برای کسی آشکار نسازد و سخنان بی‌سابقه بگوید که پیش‌تر نگفته‌اند، تا آنجا که دلیری می‌کند و بر تجربۀ گذشتگان طعن می‌زند. چون نیک بنگریم در آنچه بر او طعن می‌زند، به این نتیجه می‌رسیم که سخن او شایستۀ نقض و رد نیست، زیرا بسیاری آراء او را در موضوعات مختلف، متناقض یافتیم. استدلالهای او بیشتر به شوخی و خنده می‌ماند» (جالینوس، 1-2). جالینوس خود شیوۀ اصحاب قیاس را بر آن دو گروه دیگر ترجیح داده است (همان‌جا؛ نیز ابن‌هندو، 60).

مآخذ

ابن‌هندو، علی، مفتاح الطب و منهاج الطلاب، به‌کوشش مهدی محقق و محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1368ش؛
جالینوس، التجربة الطبیة، ترجمۀ کهن عربی، به‌کوشش ریچارد والتسر، لندن، 1944م؛
نیز:

Asmis, E., «Asclepiades of Bithynia Rediscovered?», Classical Philology, 1993, vol. LXXXVIII. no. 2;
Celsus, De Medicina, tr. W. G. Spencer, ed. T. E. Page & E. H. Warmington, LCL, London / Cambridge (MA), 1935-1938;
Cicero, De Oratore, tr. E. W. Sutton, ed. G. P. Goold, ibid., 1942;
De Wit, N. W., «Notes on the History of Epicureanism», Transactions and Proceedings of the American Philological Association, vol. LXIII (1932);
Nutton, V., Ancient Medicine, London, 2004;
Pellegrin, P., introd. to Traités philosophiques et logiques, tr. & ed. P. Pellegrin et al., Paris, 1998;
Pliny, Natural History, tr. H. Rackham et al., ed. E. H. Warmington et al., LCL, London / Cambridge (MA), 1938-1962;
Polito, R., «On the Life of Asclepiades of Bithynia», The Journal of Hellenic Studies, vol. CXIX (1999);
PR;
Rawson, E., «The Life and Death of Asclepiades of Bithynia», The Classical Quarterly (New S.), 1982, vol. XXXII, no. 2;
Stannard, J., «Asclepiades», DSB, vol. I;
Stigler, S. M., «The Problematic Unity of Biometrics», Biometrics, 2000, vol. LVI, no. 3;
Yapijakis, Ch., «Hippocrates of Kos, the Father of Clinical Medicine, and Asclepiades of Buthynia, the Father of Molecular Medicine», in vivo, vol. XIII (2009).

یونس کرامتی

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1221
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست