responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1116

اسکاتلند

نویسنده (ها) : بخش جغرافیا - بخش ادبیات جهان

آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 7 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

اِسکاتلَند[۱] \ [e]skāt-land\ ، شمالی‌ترین بخش از ۴ بخش تشکیل‌دهندۀ پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی[۲]، که نزدیک به ۳/ ۱ جزیرۀ بریتانیا را دربر می‌گیرد. این سرزمین، که به همراه انگلستان، وِیلز و ایرلند شمالی، پادشاهی متحد را تشکیل می‌دهد، از جنوب به انگلستان، و از ۳ سوی دیگر به دریا ــ اقیانوس اطلس در غرب و شمال، و دریای شمال در شرق ــ محدود است. مرکز اسکاتلند شهر اِدینبورگ (اِدینبِره)، و بزرگ‌ترین شهر آن گلاسگوست. اَبِردین و داندی دیگر شهرهای مهم اسکاتلندند. مساحت اسکاتلند ۹۰۷‘۷۷ کم‌۲ است.

جمع‌ (برآورد ۲۰۰۶م): ح ۰۰۰‘ ۱۱۷‘۵ تن.

 

ویژگیهای طبیعی

در کل، اسکاتلند سرزمینی تپه‌ماهوری است و به‌طور سنتی، از شمال به جنوب به ۳ منطقۀ جغرافیایی تقسیم می‌شود: های‌لَندز [۳](سرزمینهای مرتفع یا کوهستانی)، لولَندز[۴] (مناطق پست) و مرتفعات جنوبی[۵]. های‌لندز از شمال شرق به سوی جنوب غرب به‌وسیلۀ خط گُسل گرِیت گلِن[۶]، که مجموعه‌ای از دریاچه‌ها، ازجمله دریاچۀ نِس (لاخ نِس[۷])، آن را فراگرفته، به دو بخش تقسیم شده است. های‌لندزِ شمال غربی در شمال این گسل، و بخشهای گسترده‌ای از رشته‌کوههای گرَمپیَن [۸]در جنوب آن واقع شده‌اند. لولندز در مقایسه با نواحی مجاور آن پست‌تر است، ولی این به معنای هموار بودن آن نیست. لولندز به‌سبب تپه‌ماهورهایش دارای چشم‌اندازهای متنوعی است و برخی از حاصلخیزترین زمینهای اسکاتلند را دربر دارد. مرتفعات جنوبی اسکاتلند از نظر ارتفاع و میزان پستی و بلندی مانند های‌لندز نیست. در اثر یخ‌بندان، دره‌های باریک و همواری در منطقۀ مرتفعات جنوبی پدید آمده‌اند که کوههای تخت موجود در سراسر ناحیه را از هم جدا می‌کنند. این ناحیه از جنوب شرق به درۀ توئید[۹]، و از جنوب غرب به شبه‌جزیرۀ گَلُوِی [۱۰]منتهی می‌شود.

کرانه‌های غربی اسکاتلند دارای آبدره‌های بسیاری است که در عمق خشکی پیش رفته‌اند. این ناحیه همچنین جزیره‌های بی‌شماری دارد که اندازۀ آنها از صخره‌های دریایی منفرد تا جزیره‌های بزرگی چون اِسکای (ه‌ م) متغیر است. مجمع‌الجزایر اُرکنی و شِتلَند نیز در شمال اسکاتلند قرار دارند.

بیشتر کوهها و تپه‌های اسکاتلند علفزار و پوشیده از درختچه است. نزدیک به ۱۰/ ۱ کل مساحت اسکاتلند پوشیده از تورب (زغال‌سنگ نارس) است که در منطقۀ لولندز و بوته‌زارها به گستردگی یافت می‌شود. خلنگ و سرخس از گیاهان ویژۀ این تورب‌زارهاست.

 

آب‌وهوا

آب‌وهوای اسکاتلند معتدلِ اقیانوسی است. میانگین دمای هوای سردترین ماه سال (ژانویه/ دی) در کرانه‌های غربی اسکاتلند °۴، و در کرانه‌های شرقی این سرزمین °۳ سانتی‌گراد است. میانگین دمای هوای گرم‌ترین ماه سال (ژوئیه/ تیر) نیز در کرانه‌های غربی °۱۵ و در کرانه‌های شرقی °۱۴ سانتی‌گراد است. میانگین دمای هوا در سردترین و گرم‌ترین ماه سال در شهر ادینبورگ، به ترتیب، °۳ و °۱۴ سانتی‌گراد است.

میزان بارندگی در اسکاتلند متغیر است؛ به‌گونه‌ای‌که در جزایر هموارِ هِـبریدیزِ بیرونی (خارجی[۱۱]) از ۰۰۰‘۱ میلی‌متر در سال فراتر نمی‌رود، ولی در بِن نِویس[۱۲]، بلندترین کوه جزیرۀ بریتانیا، واقع در های‌لندز، به ۶۰۰‘۳ میلی‌متر در سال می‌رسد. بیشتر کرانه‌های شرقی اسکاتلند ۶۳۰ تا ۸۱۰ میلی‌متر بارندگی سالانه دارند، اما این میزان در مساحت این کشور بیش از ۰۰۰‘۱ میلی‌متر است.

 

زندگی گیاهی و جانوری

فراوان‌ترین گونه‌های درختان بومی اسکاتلند عبارت‌اند از بلوط و درختان سوزنی‌برگ، به‌ویژه انواع کاج. جنگلهای مهم این کشور در های‌لندز جنوبی و شرقی قرار دارند.

گوزن، به‌ویژه گوزن سرخ، که زیستگاهش منطقۀ های‌لندز است، تنها پستاندار بزرگ بومی اسکاتلند به‌شمار می‌رود. از دیگر پستانداران بومی این کشور می‌توان گورکن، روباه، خرگوش، سمور آبی، قاقُم و گربۀ وحشی را برشمرد. اسکاتلند همچنین زیستگاه پرندگانی چون قرقاول، باقرقره، مرغابی و انواع پرندگان دریایی و نیز برخی پرندگان شکاری، همچون عقاب طلایی است. ماهی آزاد و ماهی قزل‌آلا در رودها و دریاچه‌های اسکاتلند فراوان است. آبهای ساحلی این سرزمین نیز زیستگاه گونه‌های بسیاری از ماهیها، ازجمله ماهی روغن و شاه‌ماهی، و نیز پستانداران دریایی، همچون فُک و دلفین است.

 

ویژگیهای اجتماعی ـ اقتصادی

این سرزمین در زمان رومیان، کالِدونیا[۱۳] خوانده می‌شد و نام اسکاتلند از نام اِسکوتیا [۱۴]ــ ناحیه‌ای که اسکاتهای آمده از ایرلند در آن اقامت گزیدند ــ برگرفته شده است. مردم اسکاتلند، مانند دیگر مردمان پادشاهی متحد بریتانیا، از تبار اقوامی گوناگون‌اند، ازجمله پیکتها[۱۵]، سِلتها (کِلتها)، اسکاندیناویاییها،آنگلوساکسنها، و نیـز مهاجران جدیدتر. اسکاتلند بیشتر جامعه‌ای شهری ـ صنعتـی است و جمعیت روستایـی آن انـدک و پراکنده است. مهاجرتهای داخلی گسترده در سده‌های ۱۹ و ۲۰م تمایزهای تاریخی را میان مردم های‌لندز، که بیشتر سِلت‌تبار، کاتولیک‌مذهب و گِیلی‌زبان بودند، با مردم لولندز، که بیشتر از تبـار آنگلـوساکسن، پرُتستـان‌مذهب و اسکاتـی‌زبـان بودند، کم‌رنگ کرد. در سدۀ ۲۰م، آمدن مهاجرانی تازه از دیگر بخشهای بریتانیا و نیز مستعمره‌های این کشور در سراسر جهان، ترکیب جمعیت متنوع‌تری را، به‌ویژه در دو ناحیۀ شهری عمدۀ گلاسگو و ادینبورگ، پدید آورد.

جمعیت اسکاتلند از ۱۹۰۰م، تاکنون کم‌وبیش ثابت مانده است که این نتیجۀ یکسان بودن میزان مهاجران ورودی به اسکاتلند و خروجی از آن، و پایین بودن نرخ زاد و ولد است. این سرزمین با ۶۴ تن در هر کم‌۲، کمترین تراکم جمعیت را میان ۴ بخش تشکیل‌دهندۀ پادشاهی متحد بریتانیا داراست. نزدیک به ۳/ ۲ جمعیت اسکاتلند در شهرها زندگی می‌کنند. پرجمعیت‌ترین شهرهای اسکاتلند به ترتیب عبارت‌اند از گلاسگو (جمع‌ ۲۰۰۱م: ۷۰۰‘۵۷۸ تن)، ادینبورگ (جمع‌ ۲۰۰۱م: ۰۰۰‘۴۴۹ تن)، ابردین (جمع‌ ۲۰۰۱م: ۳۰۰‘۲۱۱ تن) و داندی (جمع‌ ۲۰۰۱م: ۲۵۰‘۱۵۰ تن).

 

دین و زبان

بیشتر مردم اسکاتلند مسیحی پُرتستان، و پیرو کلیسای اسکاتلندند که دارای نظام پرِسبیتِری است (نک‌ : ه‌ د، اسکاتلند، کلیسایِ). دیگر کلیساهای مهم در اسکاتلند عبارت‌اند از کلیساهای کاتولیک رُمی، اسقفیِ اسکاتلند و آزاد اسکاتلند. مهاجرتهای سده‌های ۱۹ و ۲۰م، اقلیتهای دینی تازه‌ای چون یهودیان، مسلمانان، بوداییان و هندوها را نیز در این کشور پدید آورده است.

بیشتر مردم اسکاتلند به زبان انگلیسی سخن می‌گویند، هرچند ۳۰٪ آنان ادعا می‌کنند که زبانشان اسکاتلندی ــ گویشی از زبان انگلیسی ــ است. کمتر از ۰۰۰‘۱۰۰ اسکاتلندی، به‌ویژه در های‌لندز و جزایر هِـبریدیز، افزون بر انگلیسی به زبان گِیلیِ[۱۶] اسکاتلندی نیز سخن می‌گویند که از خانوادۀ زبانهای سِلتی (کِلتی) است. در سالهای اخیر، کوششهایی برای احیای زبان گیلی صورت گرفته است.

 

فرهنگ و هنر

تفاوتهای فرهنگیِ تاریخی دیرزمانی اسکاتلندیهای سلت‌تبار های‌لندز را از اسکاتلندیهـای آنگلوساکسنِ لولندز جدا کرده بود. فرهنگ لولندز بیش از فرهنگ های‌لندز، که جامعۀ آن ساختاری عشیره‌ای داشت، از جنبش اصلاح دینی و انقلاب صنعتی تأثیر پذیرفت. کاهش جمعیت های‌لندز از سدۀ ۱۸م به این سو، سبب کم‌رنگ شدن ساختار عشیره‌ای این منطقه شده است. پیشینـۀ گستـرش سنتهـا و نمـادهـای فرهنگی های‌لندز ــ همچون نامهای عشیره‌ای، پوشیدن کیلت (گونه‌ای دامن) برای مردان و ساز سنتی نِی‌انبان ــ به لولندز را می‌توان در پایان سدۀ ۱۸ و آغاز سدۀ ۱۹م جست که نویسندگانی چون رابرت بِرنز و سِر والتر اسکات (ه‌ م‌م) برای پدید آوردن هویت یکپارچۀ اسکاتلندی کوشیدند.

اسکاتلندیها سهم چشمگیری در پیشبرد دانش و هنر داشته‌اند. از نقاشان نامدار اسکاتلندی می‌توان پُرتره‌سازانی چون جرج جِیمسِن، اَلِن رَمزی، سِر هنری رِیبِرن و سِر دیوید ویلکی را نام برد. شاعرانی چون رابرت برنز و هیو مک‌دِرمید، و نویسندگانی چون سِر والتر اسکات و رابرت لوییس استیونسن از ادیبان برجستۀ اسکاتلندی به‌شمار می‌روند (نک‌ : دنبالۀ مقاله، بخش ادبیات).

در زمینۀ فلسفه، اسکاتلند اندیشمندان، تأثیرگذار بسیاری داشته است، از جمله جان دانز اِسکُتوس، متأله سده‌های میانه، دیوید هیوم، فیلسوف اخلاق و تاریخ‌نگار، و اَدِم اسمیث، اقتصاددان نامدار. از میان دانشمندان بزرگ اسکاتلندی می‌توان اینها را برشمرد: جِیمز وات، از مخترعان موتور بخار و پیش‌گامان انقلاب صنعتی، سِر ویلیام رَمزی، شیمی‌دانِ برندۀ جایزۀ نوبل، و سِر اَلِگزَندِر فلِمینگ، کاشف پنی‌سیلین و برندۀ جایزۀ نوبل.

ورزش جایگاه مهمی در زندگی مردم اسکاتلند دارد. پرطرف‌دارترین ورزشها در اسکاتلند فوتبال و راگبی‌اند و ورزشهای گلف و کِرلینگ[۱۷] (سُر دادن سنگهای ویژه روی یخ) خاستگاه اسکاتلندی دارند. باشگاه سلطنتی گلفِ سِنت اَندروز در شرق این کشور دارای قدیمی‌ترین زمین گلف بازمانده در جهان است.

 

۱

 

۲

 

۳

 

۴

 

۵

 

 

۱. نقشۀ موقعیت اسکاتلند درون «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» به‌همراه پرچم ملی اسکاتلند.

۲. نوازندۀ نی‌انبان با پوشاک سنتی اسکاتلندی.

۳. رود کلاید در میان شهر گلاسگو، بزرگ‌ترین شهر اسکاتلند.

۴. دورنمای شهر ادینبورگ، مرکز اسکاتلند، از فراز تپۀ کالتِن.

۵. چشم‌انداز دریاچۀ تامِل (لاخ تامِل) در منطقۀ های‌لندز.

 

حکومت

اسکاتلند بخشی از پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی است و نمایندگان اسکاتلند، در کنار همتایانشان از انگلستان، ویلز و ایرلند شمالی، در پارلمان بریتانیا حضور دارند. از اواخر سدۀ ۱۹م، اسکاتلندیهای بسیاری به نخست‌وزیری بریتانیا برگزیده شده‌اند. از ۱۸۸۸ تا ۱۹۹۹م، امور اجرایی اسکاتلند را وزارت امور اسکاتلند در دولت بریتانیا انجام می‌داد، اما در ۱۹۹۹م پارلمان اسکاتلند دوباره تشکیل شد و پارلمان بریتانیا بسیاری از مسئولیتهای وزارت امور اسکاتلند را، از جمله در زمینه‌های آموزش، بهداشت، دولتهای محلی، محیط زیست، فرهنگ و توسعۀ اقتصادی، به پارلمان اسکاتلند واگذار کرد. با این همه، دولت ملی (مرکزی) در لندن سیاستهای خارجی، دفاعی و شغلی و رفاهی اسکاتلند را تعیین، و بیشتر بودجۀ عمومی این سرزمین را نیز تأمین می‌کند. پارلمان اسکاتلند دولت و سَروزیر این سرزمین را از میان نمایندگان حزب یا احزاب اکثریت برمی‌گزیند و این دولت در برابر پارلمان، پاسخگوست. اسکاتلند به ۳۲ ناحیۀ اداری تقسیم می‌شود که هریک دارای شورایی انتخابی است.

اقتصاد

اسکاتلند، مانند دیگر بخشهای جزیرۀ بریتانیا، دارای ذخایر چشمگیر زغال‌سنگ است و لوذیِن، فایف و اِسترَثکلاید از نواحی عمدۀ استخراج آن به‌شمار می‌روند. همچنین، جنوب این سرزمین دارای ذخایر بزرگ روی است. در دهۀ ۱۹۶۰م، ذخایر بزرگ نفت در آبهای ساحلی اسکاتلند در دریای شمال یافت شد و ساخت سکوهای نفتی و حفاری چاههای نفت، در مقیاسی گسترده، در دهۀ ۱۹۷۰م آغاز شد که هزاران فرصت شغلی پدید آورد. رودهای شمال اسکاتلند در تولید برق اهمیت دارند و بیشترین نیروگاههای برق‌آبی بریتانیا در این منطقه قرار گرفته است. نیروگاههای هسته‌ای اسکاتلند نیز نزدیک به ۵/ ۲ برق این سرزمین را تأمین می‌کنند.

بیش از ۳/ ۲ کل ماهی و صدف صیدشده در بریتانیا در اسکاتلند به‌دست می‌آید و منطقۀ گرَمپیِن یکی از مراکز مهم فراوری ماهی در بریتانیا به‌شمار می‌رود.

بیشتر سرزمین اسکاتلند کوهستانی و سنگلاخ است و برای کشاورزی مناسب نیست. بهترین زمینهای قابل‌کشت اسکاتلند در لولندز مرکزی و نواحی پست ساحلی در شرق این سرزمین جای دارد. در شمال و غرب اسکاتلند، که هوا مرطوب‌تر و خاکْ کم‌حاصل‌تر است، جنگل‌داری و پرورش گوسفند اهمیت دارد. در جنوب غرب این سرزمین نیز گاوداری و تولید لبنیات گسترش یافته است. کشاورزی اسکاتلند با مکانیزه شدن رو به پیشرفت نهاده است و گندم و جو از عمده‌ترین محصولات کشاورزی این سرزمین به‌شمار می‌روند. جنگل‌داری نیز در اسکاتلند دارای اهمیت بسیار است و به ماندگاری جمعیت در مناطق روستایی یاری رسانده است.

نزدیک به ۲۰٪ از نیروی کار اسکاتلند در بخش صنعت شاغل‌اند. در گذشته، کشتی‌سازی و تولید فولاد مهم‌ترین صنایع اسکاتلند بودند، اما امروزه این صنایع رو به افول نهاده‌اند و تولید دستگاهها و لوازم الکترونیکی و رایانه‌ای بیشترین بخش از صادرات این کشور را در بر می‌گیرد. از دیگر صادرات اسکاتلند می‌توان پارچه‌های پشمی و ویسکی را نام برد. صنعت الکترونیک اسکاتلند از دهۀ ۱۹۶۰م، به‌ویژه در نواحی فایف، لوذین و استرثکلاید، توسعه یافت. صنعت نساجی همچنان در اسکاتلند اهمیت دارد و صنایع چاپ و آبجوسازی نیز از صنایع باسابقه در ادینبورگ و گلاسگو به‌شمار می‌روند.

بندرهای اسکاتلند در صادرات و واردات این سرزمین نقش مهمی دارند. امروزه خدمات ۶۶٪، صنعت ۳۲٪ و کشاورزی، دربرگیرندۀ جنگل‌داری و ماهیگیری، ۲٪ تولید ناخالص داخلی اسکاتلند را به خود اختصاص می‌دهند. فرودگاههای ادینبورگ، گلاسگو و اَبِردین ۳ فرودگاه عمدۀ اسکاتلند به‌شمار می‌روند.

نظام آموزشی اسکاتلند مستقل، و جدا از نظام آموزشی دیگر بخشهای بریتانیاست. آموزش برای کودکان تا سن ۱۶ سالگی اجباری است و بیشتر مدرسه‌های ابتدایی و متوسطه دولتی‌اند. کودکان در ۱۲ سالگی از دورۀ ابتدایی وارد دورۀ متوسطه می‌شوند و تا ۱۶ سالگی، آن را به پایان می‌رسانند. بسیاری از آنان تا ۱۸ سالگی به تحصیل ادامه می‌دهند تا آمادۀ ورود به کالج یا دوره‌های کارآموزی مشاغل حرفه‌ای شوند. اسکاتلند دارای ۱۳ دانشگاه است که دانشگاههای ابردین، ادینبورگ، گلاسگو و سِنت اَندروز قدیمی‌ترین و نامدارترین آنها به‌شمار می‌روند.

 

تاریخ

شواهد مربوط به زندگی بشر در منطقه‌ای که بعدها اسکاتلند نام گرفت، به هزارۀ ۳ق‌م برمی‌گردد. در زمان ورود رومیان به بریتانیا، ساکنان اسکاتلند از قبیله‌های متعدد و تبارهای متفاوت بودند، همچون سِلتها یا کِلتها[۱] (دربر گیرندۀ پیکتها[۲] و اِسکاتها)، بـریتونهـا [۳](بـومیـان بـریتانیا) و آنگلـوسـاکسنهـای ژرمن. نخستین‌بار، گنایوس یولیوس آگریکولا، فرماندار رومیِ بریتانیا، احتمالاً در ۸۴م کوشید سرزمینهای شمالی جزیرۀ بریتانیا را، که امروزه اسکاتلند خوانده می‌شود، تصرف کند. رومیان میان سالهای ۸۴ تا ۲۰۸م، چندین‌بار به این منطقه، که آن را کالِدونیا می‌خواندند، تاختند، اما نتوانستند پایگاهی ثابت در آنجا برپا کنند.

مسیحیت را نخست، قدیس نینیَن در اواخر دورۀ رومیها به اسکاتلند آورد و قدیس کُلُمبا، که در ۵۶۳م از ایرلند به این سرزمین آمده بود، این دین را به‌گستردگی رواج داد.

تا پیش از میانه‌های سدۀ ۹م، پادشاهیهای مستقل این منطقه، در قالب یک حکومت سلطنتی سِلتی، یکپارچه شدند و این اتحاد تا پایان پادشاهی مَکبِث در ۱۰۵۷م پایدار ماند. مَلکِم سوم، مک‌دانکِن، که با شکست دادن مکبث به قدرت رسیده بود، از دوران دراز تبعیدش در انگلستان، دل‌بستۀ فرهنگ و آداب و رسوم انگلیسیها بود. در زمان او و جانشینانش، فرهنگ و نهادهای کهنِ سلتی در اسکاتلند جای خود را به فرهنگ و نهادهای انگلیسی دادند. کوششهای ادوارد یکم، شاه انگلستان، در ۱۲۹۶م برای سیطرۀ مستقیم انگلستان بر اسکاتلند، موجب شورش اسکاتلندیها و درگرفتن جنگ میان آنان و انگلیسیها شد. این کشمکشها زمانی پایان یافت که ادوارد سوم، شاه انگلستان، در ۱۳۲۸م رابرت بروس را با نام رابرت یکم، به عنوان شاه اسکاتلند به رسمیت شناخت.

شاهان خاندان استوارت (ه‌ م) که پس از دیوید دوم، پسر رابرت یکم، به پادشاهی اسکاتلند رسیدند، روابط نزدیکی با فرانسه، دشمن انگلستان، برقرار کردند. ولی با آغاز جنبش اصلاح دینی در اسکاتلند، به رهبری جان ناکس[۴]، ایستادگی در برابر نفوذ فرانسویان و کلیسای کاتولیک بالا گرفت و در ۱۵۶۷م ماری استوارت، ملکۀ کاتولیک‌مذهب اسکاتلند، ناگزیر به واگذاری تاج و تخت به پسر خردسالش، جِیمز ششم شد. از آن پس، کلیسای پرِسبیترِیِ اسکاتلند به عنوان کلیسای ملی این کشور بنیاد نهاده شد.

پس از درگذشت الیزابت یکم، ملکۀ انگلستان (۱۶۰۳م)، جیمز ششم، شاه اسکاتلند، که از خویشان ملکه الیزابت بود، با عنوان جیمز یکم، بر تخت پادشاهی انگلستان نشست. از آن پس، جز در زمان کوتاه جنگهای داخلی انگلستان که سلطنت ملغا شد، اسکاتلند و انگلستان همواره به صورت دو پادشاهی جدا، زیر فرمان یک شاهِ مشترک بودند؛ تا اینکه در ۱۷۰۷م پارلمانهای هر دو کشور قانونی به نام «قانون اتحاد» را تصویب کردند که به‌موجب آن، این دو کشور به همراه وِیلز، به صورت یک پادشاهی با نام پادشاهی متحد بریتانیای کبیر درآمدند. به موجب قانون یادشده، اسکاتلند پارلمان خود را برچید و پس از دریافت تعهدهایی دربارۀ حفظ استقلال قوانین، دادگاهها و کلیسای رسمی پرسبیتری اسکاتلند، نمایندگانی را به پارلمان بریتانیا در وِست‌مینستِر فرستاد.

زمانی که ملکه آن، بازپسین فرمانروا از خاندان استوارت، در ۱۷۱۴م بی‌جانشین درگذشت، جرج یکم از خاندان هانووِر به پادشاهی بریتانیا رسید. اما بسیاری از اسکاتلندیهای های‌لندز، که به خاندان استوارت وفادار مانده بودند، در سالهای ۱۷۱۵ و ۱۷۴۵م برای بازگرداندن فرزندان جیمز دوم، شاه برکنارشدۀ بریتانیا از خاندان استوارت، دست به شورش زدند. شورشیان که به مناسبت صورت لاتینِ نام جیمز (یاکوبوس؛ در تلفظ انگلیسی: جَکِبِس)، به جَکوبایتها[۵] (یاکوبیها) معروف بودند، هر دو بار به دست نیروهای دولتی سرکوب شدند.

پیوستن به پادشاهی متحد بریتانیا اقتصاد اسکاتلند را شکوفا کرد. بندرهای غربی اسکاتلند توتون را از مهاجرنشینهای بریتانیایی در آمریکا وارد، و پارچه‌های کتانی اسکاتلند را به آنجا صادر می‌کردند. گسترش بازرگانی سبب شکوفایی کشتی‌سازی و بانک‌داری در اسکاتلند شد و شهر گلاسگو را به یکی از مراکز اصلی بازرگانی در اروپا تبدیل کرد. انقلاب صنعتی از دهۀ ۱۸۲۰م به بعد، اسکاتلند را دگرگون کرد و موجب افزایش چشمگیر جمعیت آن شد. کشتی‌سازی، استخراج زغال‌سنگ و تولید آهن و فولاد، به عنوان مهم‌ترین صنایع آن زمانِ اسکاتلند، جای صنایع پارچه‌بافی را گرفتند.

در سراسر سدۀ ۱۹م، صنایع پارچه‌بافی، تولید فولاد و کشتی‌سازی اسکاتلند سهم مهمی در برتری اقتصادی بریتانیا داشت و در همان‌حال که دولتمردان و سیاست‌مداران اسکاتلندی در ادارۀ امپراتوری بریتانیا نقش داشتند، سربازان اسکاتلندی نیز در دفاع از امپراتوری سهیم بودند. اما پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م)، صنایع سنگین اسکاتلند دچار رکود شد و صنعتی شدن دیگر کشورها اسکاتلند را از بسیاری از بازارهای فروش محصولاتش محروم کرد. رکود اقتصادی جهان در دهۀ ۱۹۳۰م و سپس جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵م) اقتصاد اسکاتلند را ضعیف‌تر کرد.

پس از جنگ جهانی دوم، ضعف اقتصاد اسکاتلند و افول امپراتوری بریتانیا به‌عنوان ابرقدرت، موجب پیدایش احساسات ملی‌گرایانه در اسکاتلند شد. کشف نفت در آبهای اسکاتلند نیز سبب امیدواری ملی‌گرایان اسکاتلندی به خودکفایی اقتصادی این کشور شد. این احساسات سرانجام به همه‌پرسی ۱۹۹۷م انجامید که در نتیجۀ آن، پارلمان اسکاتلند برای نخستین‌بار پس از اتحاد (۱۷۰۷م) احیا شد و بخش بزرگی از اختیارات دولت بریتانیا در اسکاتلند، به پارلمان و دولت اسکاتلند واگذار شد.

 

مآخذ

EA, 2006; EB, 2000, 2010; ME, 2008.

بخش جغرافیا

 

ادبیات

ادبیات اسکاتلند مجموعۀ نوشته‌هایی است به زبانهای گِیلیِ اسکاتلندی و انگلیسی معیار، نیز گویشهای اسکاتلندی و اسکاتلندیِ لولَندز[۶] (لالِنز[۷]) و همچنین ترکیبهای گوناگون گویشهای انگلیسی و اسکاتلندی.

کهن‌ترین اثر ادبی اسکاتلندیِ برجای‌مانده به نیمۀ دوم سدۀ ۱۴م تعلق دارد. آثاری مانند بروس[۸]۳ (۱۳۷۶م)، اثر جان باربِر، و دیگر آثار شعری متقدم اسکاتلندی نمایندۀ دو سنت‌اند: یکی نوشته‌های تاریخی و زندگینامۀ قدیسان و بزرگان دین در قالب بیتهای مقفای ۸ هجایی، و دیگری داستانهای پهلوانی و عاشقانه و داستانهای خیالی در قالب بندهای مقفا و معلّا. شماری از شعرهای برجستۀ اسکاتلندی در این دوره سرودۀ شاعرانی حرفه‌ای است که به دربار وابسته بودند.

عصر بزرگ ادبیات اسکاتلند در دورۀ بعد، یعنی از ۱۴۲۵ تا ۱۵۵۰م، به بار نشست. دستاوردهای چشمگیر ادبیات اسکاتلند در این دوره بیشتر مولود گروه شاعرانی است که به مَکِریز[۹] (شعرا) معروف‌اند. چهره‌هایی چون رابرت هِـنریسِن، ویلیام دانبار، گَوین داگلِس و سِر دیوید لیندزی از آثار چاسِر، شاعر نامدار انگلیسی، سخت تأثیر پذیرفته بودند؛ ولی کاربرد زبانی که مشخصاً تزیینی، دارای بافت غنی ریشه‌شناختی و پر از اصطلاحات است، در داستانهای پهلوانیِ درباری و روایتهای تمثیلیِ رؤیایی آنها مشهود است. سبک پیچیدۀ شعر آنها را افراطی و تصنعی وصف کرده‌اند، اما آنان توانستند گویش بومی را هرچه بیشتر در ادبیات اسکاتلند وارد کنند و عناصر هجوی و خیالی را با شیوۀ آرمانی بیان و واژه‌گزینی شاعرانه‌ای بیامیزند که نقطۀ اوج ادبیات ملی اسکاتلند است.

نثر اسکاتلندی نیز در این دوره، به‌ویژه از ۱۴۵۰ تا ۱۶۳۰م، پیشرفت چشمگیری کرد. نخستین نمونۀ نثر ادبیِ بدیع در نوشته‌های کلامیِ جان آیرلَند به چشم می‌خورد که در دهۀ ۱۴۸۰م قلم می‌زد. زبان محدود و انعطاف‌ناپذیر سدۀ ۱۵م در نوشته‌های تاریخی جان بِلِندِن، جان لِزلی و به‌ویژه در «تاریخ جنبش اصلاح دینی در اسکاتلند[۱۰]» (۱۵۶۷م)، نوشتۀ جان ناکْس، ساده‌تر شد و لاتین‌مآبی آن کاهش یافت.

پس از یکی شدن شاهان انگلستان و اسکاتلند در ۱۶۰۳م، ادبیات اسکاتلندی به‌شکل فزاینده‌ای انگلیسی‌مآب شد. با انتقال یافتن دربار اسکاتلند به انگلستان، حمایت این دربار از ادبیات غیردینی نیز از میان رفت؛ حال‌آنکه این حمایت، در غیاب طبقۀ متوسط ثروتمند و مرفه، برای ادامۀ وجود ادبیات غیردینی ضروری بود. اما شعر بومی در ترانه‌ها و بالادها (نغمه‌ها)یی چون «زندگی و مرگ هَبی سیمسِن[۱۱]»، سرودۀ رابرت سِمپِل، به حیات خود ادامه داد. چنین شعرهایی عامه‌پسند بود و به روستایی، ساده و فکاهی بودن گرایش داشت.

در سالهای آغازین سدۀ ۱۸م، واکنشی فرهنگی بر ضد پیامدهای وحدت انگلستان با اسکاتلند (۱۷۰۷م) رخ داد. انتشار گلچینهای بی‌شماری از شعر اسکاتلندی، اعم از مردم‌پسند و ادبی، از نشانه‌های این واکنش بود. در نوشته‌هایی مانند «مجموعۀ گزیدۀ شعرهای فکاهی و جدی اسکاتلندی[۱۲]» (۱۷۰۶م)، اثر جِیمز واتسِن، و «همیشه بهار[۱۳]» (۱۷۲۴م)، اثر اَلِن رَمزی، انگلیسی شدنِ تدریجیِ هم هویت سیاسی اسکاتلند و هم گویش اسکاتلندی آشکار است. این روند سرانجام به پیدایش شاعران اسکاتلندی مهمی چون رابرت بِرنز و رابرت فِرگِسِن انجامید، شاعرانی که بیشتر به زبان انگلیسی شعر می‌سرودند و مجموعۀ آثاری پدید آوردند که به غنای ادبیات انگلیسی کمک کرد، نه به سنت ادبی رو به زوال اسکاتلندی که دیری نپایید و به دست فراموشی سپرده شد.

تا عصر سِر والتر اسکات (ه‌ م)، ادبیات منثور در اسکاتلند بیشتر در خدمت هدفهای آموزشی بود، اما سنت داستان‌نویسی با اسکات پدید آمد و با داستان‌نویسانی چون سوزان فِریِر و جان گُلت در سدۀ ۱۹م، گسترش یافت. در سدۀ ۲۰م بر شمار نویسندگان اسکاتلندی به‌گونه‌ای چشمگیر افزوده شد. جرج داگلِس، لوییس گرَسیک گیبِن، نیل میلِر گان، اِدوین میور و سیدنی گودسِر اسمیث از نویسندگان برجستۀ اسکاتلندی در این سده‌اند.

جنبش نوزایی (رنسانس) اسکاتلندی جنبشی بود که پس از جنگ جهانی اول در ادبیات اسکاتلند، به‌ویژه در شعر آن، پدید آمد و بر آن بود تا اعتبار زبان گیلیِ اسکاتلندی را بازگرداند و آن را به ابزاری مناسب برای بیان مفاهیم فکری اروپای عصر جدید، اندیشه‌های جهانی و نیز روح اسکاتلند و غزل‌سرایی سنتی اسکاتلندی تبدیل کند. این جنبش، که نوزایی لالِنز نیز خوانده می‌شود، گویش لالنز را هم ــ که پس از مرگ رابرت بِرنز، بـه‌تدریج رو بـه زوال نهـاده بود ــ احیـا کرد. کانـون این جنبش هیو مک‌دِرمید بود، شاعری که اندیشه‌های عصر جدید را با آمیزه‌ای التقاطی از واژه‌های کهن سدۀ ۱۶م و نیز لهجه‌های گوناگون اسکاتلندی بیان کرد. انجمن سَلتایر (صلیب اسکاتلندی؛ ۱۹۳۶-۱۹۶۰م)، که فصلنامۀ سلتایر ریویو[۱۴] را به‌منظور تشویق پژوهش و نگارش به زبان گیلی اسکاتلندی منتشر می‌کرد، نیز عامل محرک دیگری بود که به نوزایی ادبیات اسکاتلندی کمک کرد. زبان پرباری را که پدید آمد، گاه اسکاتلندی ترکیبی یا اسکاتلندی انعطاف‌پذیر نامیده‌اند. این حال و هوای فکری تازه سبب شد که پس از جنگ جهانی دوم، نسلی از شاعران پدیدار شوند که به گویش لالنز شعر می‌سرودند.

 

مآخذ

EA, 2006; EB, 1986 (under «Scottish literature», «Scottish renaissance»), 2008 (under «Scottish literature»); ME, 2008.

بخش ادبیات جهان

 

 

نام کتاب : دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1116
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست