بیْبی، عنوانی احترامآمیز به معنای بانو، كدبانو یا خاتونِ خانه برای بزرگداشت و تكریم زنان. اصل این كلمه تركی شرقیو به معنای «مادر پیر»،«مادر بزرگ»، «زن صاحب جاه»، «خانم»، و در تركی آناتولی «عمه» است (استرابادی، كاظم قدری، بخاری، ذیل بیبی؛ «دائرةالمعارف ... »، VI /125؛ دورفر، EI2, II /379-380). در تركی قدیم «بوبی» به معنی خانم و بیوه و احتمالاً نام آوا و از زبان كودكان گرفته شده است («دائرةالمعارف»، همانجا). عنوان بیبی به زبانهای فارسی و هندی نیز درآمده است (شیمل، 49). در زبان و ادب و شعر فارسی نیز بیبی به معنای بانو، كدبانوی خانه، خاتون و زن نیكو آمده است (انوری، 647؛ سجادی، 199-200؛ نیز نک : برهان ... ، آنندراج، لغت فرس، اوبهی هروی، ذیل بیبی). از سدۀ 5ق واژۀ بیبی به صورت پیش نام و عنوان برخی زنان صاحب جاه و كمال به كار رفته است: بیبی هرویه دختر عبدالصمد كه زنی حدیثدان بود و در 477ق /1084م درگذشت (كحاله، 1 /160؛ نیز نک : رجبی، 37- 38)؛ بیبی منجمه كه زنی ستاره شناس و مقرب دربار خوارزمشاهیان و سلجوقیان روم بود و پسرش امیر ناصرالدین حسین (یحیْ) مؤلف كتاب الاوامر العلائیة فی الامور العلائیة به سبب شهرت مادر به ابن بیبی (ه م) مشهور شد (مشكور، 17-19؛ رجبی، 37؛ «دائرةالمعارف»، همانجا)؛ بیبی فاطمه یكی از دو همسر شیخ صفی (همانجا؛ EI2)؛ بیبی خانم همسر تیمور كه مسجد جامع سمرقند از او به یادگار مانده است (كحاله، «دائرةالمعارف»، همانجاها؛ ایرانیكا، IV /197)؛ بیبی تركان دختر قتلغ تركان (حمدالله، 532)؛ و بیبی علوی مادر مولانا (زرین كوب، 16) از جملۀ این زناناند (نیز نک : رجبی، 33- 38). همچنین عنوان بیبی برای زنانی كه به طریقۀ تصوف گرویده بودند، به كار میرفته است (نک : جامی، 629؛ شرافت نوشاهی، 3(11) /372 بب ). بانوان صاحب نامی مانند بیبی سلطان كه در سدۀ 13ق /19م در ملیبار (غرب هندوستان) حكومت میكرد و بیبی سالگوم، شاهزاده خانم سالگوری نیز با این عنوان معروفیت داشتند («دائرةالمعارف»، همانجا؛ مرچیل، 95). در هند نیز واژۀ بیبی به صورت «بیوی» یا «بوبو» معمولاً پیش از نام زنان میآید، مانند بیبی فاطمه و بوبو راستی (برای معانی این واژه در زبان اردو، نک : دهلوی، 1 /458). «بیبی» به صورت «بی» به عنوان پی نام نیز به كار میرفته است مانند مریم بی، و امام بی كه مادر اقبال لاهوری بود (شیمل، همانجا؛ اقبال، 1 /281، نیز برای برخی اسامی با پی نام «بی»، نک : شجرهنامه). بیبی آمنه همسر برهانشاه از نظام شاهیان هند نیز (896-1044ق /1491-1634م) كه با خانوادۀ خود به تشیع گروید، از جمله زنانی بود كه با عنوان بیبی شهرت داشت (معصوم علیشاه، 3 /141). نزد مسلمانان ایران و هند برخی از زنان مقدس با عنوان بیبی خطاب میشدهاند؛ از جمله حضرت فاطمه (ع) كه بیبی فاطمه (دهلوی، همانجا؛ منزوی، 2 /1080)، و حضرت مریم كه بیبی مریم خوانده شدهاند (EI1). در زبانها و گویشهای مختلف متداول در ایران عنوان بیبی به معانی مختلف به كار میرود: در طبری به معنی جدّه (كیا، 81)؛ در خراسانی و بیرجندی به معنی خانم و زن سیده (اكبری شالچی، 58؛ رضایی، 101)؛ در سیستانی و لارستانی به معنی مادر بزرگ (افشار سیستانی، 39؛ اقتداری، 51)؛ در كرمانی معمولاً «بیب» در پیش از نام و «بیبی» پس از نام، مانند بیب رقیه و صغرى بیبی میآید (صرافی، 47). همچنین بیبی در جلو نام بانوان سید و یا خانمهای محترم و صاحب جاه آورده میشود (پورحسینی، 78). در خانوادۀ سادات كرمان معمولاً نخستین دختر در دوران كودكی و نیز دختران كوچك را «بی بُلو» میخوانند و دختران بزرگ خانواده را «بیبیو» خطاب میكنند. «بیب جان» مخفف بیبی جان نیز به معنی مادر بزرگ و گاه به صورت نام خاص برای زنان به كار میرود (پورحسینی، صرافی، همانجاها). در شوشتری نیز زنان اشراف و سادات را با عنوان «بیب» میخوانند (نیرومند، 51). در میان برخی ایلات و عشایر ایران عنوان بیبی برای همۀ همسران و دختران خانها به كار میرفته است (قاضیانی، 85؛ نیز نک : غفاری، 78). در ایل بختیاری «بیبی» و «بیوی» عنوانی برای زن بزرگ خوانین و زنان سالخورده است (مددی، 1(1) /49، 51). در ساختار خانوادگی خانهای ایران «بیبی»ها قدرت و صلابت بسیاری داشتند و تمام افرادی كه در خانههای خانها خدمت میكردند در زیر فرمان ایشان بودند (شهشهانی، 156-158). معروف ترین نوع قالیهای نفیس بختیاری نیز به «بیبی بَف» (بیبی باف) معروف بود كه در گذشته فقط «بیبی»ها میتوانستند آنها را ببافند، یا از عهدۀ سفارش و هزینۀ بافت آنها برآیند. این قالیها از نظر ابعاد، نقش و مواد اولیه با دیگر فرشهایی كه عشایر بختیاری میبافتند، متفاوت بود (قاضیانی، 85-86). اصطلاح بیبی در ترانهها، قصهها، متلها و مثلهای عامۀ مردم نیز راه یافته است (شاملو، 3 /1984-2025؛ بقایی، 98). در جامعههای سنتی ایران برخی آشهای نذری كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان میپزند، به نام بیبی شهرت دارند، مانند آش بیبی سه شنبه یا آش بیبی حور و بیبی نور (شكورزاده، 40؛ اكبری شالچی، همانجا). در ایران زیارتگاهها، قلعهها، بناها و روستاهایی به نام «بیبی» یا مترادف آن «خاتون» شهرت دارند. بی بی شهربانو در شهر ری تهران، بیبی حیات در رفسنجان، بی بی خاتون در بوشهر و در بهبهان، بیبی حكیمه در كازرون، بیبی كلا (قلعه بیبی) در قائم شهر، بیبی دوست در سیستان، امامزاده بیبی هور (= حور) در جهرم و امامزاده بیبی نور و بیبی هور در گرگان از جملۀ این اماكن هستند (باستانی، 268، 271-272؛ شاملو، 3 /1984-1985؛ كرمانی، 134). این زیارتگاهها اختصاص به زنان زایر داشتند و مردان نمیتوانستند به داخل آنها بروند، مانند زیارتگاه بیبی شهر بانو كه عامۀ مردم آن را مزار شهربانو دختر یزدگرد سوم و همسر امام حسین(ع) میدانند (نک : ه د، بیبی شهربانو، بقعه). در جنوب غربی باكو، در جمهوری آذربایجان نیز زیارتگاهی هست كه به نام بیبی هیبت شهرت دارد. طبق باور مردم، بی بی هیبت دختر امام موسی كاظم(ع) است كه همراه خواهرش فاطمۀ معصومه(ع) به قصد دیدار برادرش امام رضا(ع) به طوس میرفت و هنگامی كه خبر وفات امام را شنید، از خواهرش جدا شد و به رشت و بعد به باكو رفت و در همانجا وفات یافت (فراهانی، 63).
Doerfer, G., Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1965; EI1; EI2; Iranica; Merçil, E., Fars atabegleri Salgurlular, Ankara 1975; Schimmel, A., Islamic Names, Edinburgh, 1989; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1992. مریم میر فخرایی