responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2

جعل


نویسنده (ها) :
حسن سید عرب
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 6 آبان 1398
تاریخچه مقاله

جَعْل، اصطلاحی فلسفی به معنای ابداع هویت و ذاتِ شیء به نحو خاص که همان وجود شیء است. جعل در لغت به معنای خلق و صنع و صیرورت، و در اصطلاح فیلسوفان به معنای ایجاد است. این اصطلاح در فلسفۀ یونانی معادلی نداشته است، اما حکیمان مسلمان یکی از مباحث فرعی جعل («تعلق جعل به ماهیت»، نک‍ : دنبالۀ مقاله) را از آراء پیروان رواقیان در عالم اسلام دانسته‌اند (صدرالدین، المشاعر، 37؛ نراقی، 77). نیز به گفتۀ فاضل تونی (ص 223) از مفهوم سخنان ارسطو مستفاد می‌شود که وی وجود را مجعول می‌دانسته است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). اصطلاح جعل احتمالاً از قرآن کریم (برای نمونه: بقره / 2 / 22؛ نحل / 16 / 81) به علم کلام راه یافته است و سپس در فلسفۀ اسلامی، حکیمان پس از ابن‌سینا و سهروردی در مباحث «علیت»، «امکان» و «وجود و عدم» از آن سخن گفته‌اند (مطهری، شرح ... ، 2 / 418، 431).
جعل به دو قسم بسیط و مرکب (یا تألیفی) تقسیم شده است. جعل بسیط ایجاد شیء، و جعل مرکب به عوارضِ مفارقِ شیء تعلق می‌گیرد، زیرا در قلمرو فاعلهای طبیعی بوده و معنایِ آن، صیرورت، یعنی جعل شیء، به شیء شدن است (صدرالدین، الاسفار، 1 / 469؛ جوادی، 1 / 326). جعلِ بسیط به وجود ربطی، و جعلِ مرکب به وجود رابط اختصاص دارد (سبزواری، 2 / 221-222). مفادِ جعلِ بسیطْ هل بسیط، و جعل مرکبْ هل مرکب است (آشتیانی، جلال‌الدین، 156). جعل بسیطْ ابداعی، و جعل مرکبْ اختراعی است. نیز جعل بسیط، یک‌سویه است و تنها به جاعلِ مُبدع نیاز دارد، اما جعل مرکب، محتاج مجعول و مجعولٌ الیه است (مطهری، حرکت ... ، 1 / 265). مجعول بالذات از جانب ذات مرتبط با جاعل خود است (زنوزی، 78). ملاک هر دو قسم جعل «امکان» است (آشتیانی، جلال‌الدین، همانجا؛ مصطفوی، 81) و لحاظ تفاوت آنها در ادراک مسائل مربوط به قضا و قدر اهمیت دارد (ابراهیمی، ماجرا ... ، 2 / 81).
دربارۀ متعلق جعل 3 نظریه مطرح شده است: 1. تعلق جعل به وجود، 2. تعلق جعل به ماهیت، 3. تعلق جعل به اتصاف ماهیت به وجود (صدرالدین، همان، 2 / 312). جعل در هر 3 نظریه، بسیط است (سبزواری، 2 / 224؛ جوادی، همانجا). معتزلیان دربارۀ جعل سخن گفته، و غیرمستقیم به مسئلۀ وجود و ماهیت نظر داشته‌اند (ابراهیمی، همان، 2 / 84) و آن‌گونه که از سخنان تفتازانی (1 / 427) برمی‌آید، ظاهراً آنان وجود را متعلق جعل می‌دانستند. اما در فلسفه با اینکه ابن‌سینا در آثار خود به اصطلاح جعل اشارتی ندارد (نک‍ : مطهری، درسها ... ، 1 / 108-109)، اما می‌گوید: علت یا همان فاعل وجودِ معلول را افاده می‌کند ( الالٰهیات ... ، 49-50، الاشارات ... ، 2 / 266، المباحثات، 285). همچنین به نظر بهمنیار بن مرزبان (ص 283-284) فاعل موجود بودن را به معلول اعطا می‌کند. خواجه نصیرالدین طوسی وجود را فعل و اثر مبدأ اول می‌داند (3 / 245). صدرالدین شیرازی بیش از دیگر فیلسوفان به نظریۀ جعل پرداخته است. او در رساله‌ای مستقل با عنوان [رسالة فی] اصالة جعل الوجود، و نیز در بیشتر نوشته‌های خود دربارۀ تعلق جعل به وجود سخن گفته است و اغلب حکیمان پس از وی در این مسئله متأثر از آراء او بوده‌اند (شعرانی، 78-79؛ مطهری، همان، 1 / 110). به نظر صدرالدین شیرازی، جعلْ ابداعِ هویت و ذات شیء است به نحو خاص که همان وجود شیء است ( الشواهد ... ، 66، نیز نک‍ : الاسفار، 6 / 50-51).
آن‌گونه که از سخنان رجبعلی تبریزی (ص 74) و نراقی (ص 88-89) برمی‌آید، آنها سنخیت میان جاعل و مجعول را نقد کرده، و ضمن قبول مناسبت میان جاعل و مجعول به نوعی تباین میان آنها قائل شده‌اند. از این‌رو، گفته شده (حسن‌زاده، 61)، مجعول دارای دو حیثیت «وجود» و «حد» است که از حیث حد، مغایر با جاعل و از حیث وجود، به منزلۀ سایۀ آن محسوب می‌شود. میرزا مهدی آشتیانی در مبحث «وجود و عدم»، ضمن بحث از جعل می‌گوید: جعل، به ایجادِ معدوم و نه موجود، تعلق دارد، زیرا در صورت تعلق به ایجاد، تحصیل حاصل لازم می‌آید (ص 292). طباطبایی در بحث از علیت از جعل سخن گفته است؛ به نظر او معلولْ وجودِ خود را از علت می‌گیرد و از این‌رو، مجعولْ وجود است (ص 202-203). این سخنِ او را حمل بر تأکید وی بر اصالت وجود دانسته‌اند (مصباح، 2 / 12).
به گفتۀ جلال‌الدین آشتیانی (ص 205) و مطهری ( شرح، 2 / 420، 443) مسئلۀ جعل در بحث از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت اهمیت دارد، اما به گفتۀ شیرازی (ص 40) گاه میان این دو مغایرت است، بدین معنا که ممکن است قائل به اصالت وجود، جعل را نپذیرد. به نظر حایری یزدی، هر جعلی ذاتاً همان وجود و موجود است (ص 168). تعلق جعل به وجود، موجب تحقق مراتب وجود می‌شود که مرتبۀ اعلای آن واجب الوجود است که البته او ورای جعل است (فیض، 64؛ ابراهیمی، قواعد ... ، 1 / 35، 2 / 852). صدرالدین شیرازی نظریۀ مجعول بودن ماهیت را به اتباع رواقیان، از جمله سهروردی و جلال‌الدین دوانی و تابعان آنها نسبت داده است ( المشاعر، 37)؛ البته این نظریه را منسوب به متکلمان نیز دانسته‌اند (فاضل تونی، 221). ماهیتی که در نظریۀ مجعول بودن ماهیت از آن بحث شده «کلی طبیعی» است (آشتیانی، جلال‌الدین، 158).
به نظر سهروردی، مجعولْ ماهیت است (ص 186؛ دربارۀ تفسیر سخن او، نک‍ : شهرزوری، 446؛ قطب‌الدین، 399). وی می‌گوید: جعلِ شیء به جسم بعینه جعلِ جوهر آن است (ص 70). به گفتۀ دوانی ( الرسائل، 41-42، «رسالة ... »، 174) ابتدا ذاتِ معلول از علت صادر می‌شود. صدرالدین شیرازی در نقد این سخن می‌گوید: بر اساس این نظریه باید وجود ممکنات را اعتباری دانست. از این‌رو، مؤثر و متأثر در ممکنات چیزی جز ماهیات نیست و لازم می‌آید که وجود مجعولات از لوازم ماهیات باشد ( الاسفار، 1 / 487). به نظر صدرالدین وجود مجعول است و ماهیت به تبع آن متکثر می‌شود و علاقۀ ماهیت به جاعل وجود، به تبع وجود است ( المشاعر، 39، «رسالة ... »، 187، نیز نک‍ : الشواهد، 96-98). براساس نظریۀ تعلق جعل به ماهیت، قاعدۀ لزوم سنخیت و مناسبت میان علت و معلول از میان می‌رود (ابراهیمی، قواعد، 2 / 848).
قائلان به نظریۀ مجعول بودن «اتصاف» گفته‌اند که جعل و اثر آن نیازمند «اتصاف» ماهیت به وجود است و در حقیقت، مدار احتیاج ممکن به جاعل و علت، اتصاف به وجود است. برای نمونه، جرجانی می‌گوید که ماهیت در اتصاف به وجود، مجعول است (3 / 50). فخرالدین رازی (1 / 143-144) و صدرالدین شیرازی (شرح ... ، 2 / 801-806) این نظریه را بررسی انتقادی کرده‌اند. به گفتۀ صدرالدین اثر نخست جاعل، وجود معلول است و متأخرانْ این رأی آنها را به اتصافِ ماهیتِ معلول به وجود تفسیر کرده‌اند ( الاسفار، 1 / 470).
در عرفان جعل به معنای ظهور حق در مظاهر است (حسن‌زاده، 19). به نظر قیصری، جاعل اقوى از مجعول خود است (ص 779). جامی می‌گوید که مجعول بودن، به معنای احتیاج به فاعل، از لوازم ماهیتِ ممکن است و لحاظ خالق و مخلوق با یکدیگر لحاظ ایجاد و جعل است ( نقد ... ، 43، اشعة ... ، ‌172).
حیدر آملی وجود را مجعول می‌داند (ص 198). به گفتۀ او، جعلْ ایجاد شیء در خارج است و جز به وجود خارجی صدق نمی‌کند (ص 199، 680)؛ نیز می‌گوید: ظهورِ فاعلِ مطلق موجب ظهور حقایق و مظاهر در خارج می‌شود و این ظهور به معنای جعل آنها در خارج است (ص 681). به گفتۀ حسن‌زادۀ آملی (ص 18-19) بیت «گفتم این جام جهان‌بین به تو کی داد حکیم / گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد»، سرودۀ حافظ شیرازی (1 / 288، بیت 5) به جعل بسیط دلالت می‌کند. نجم‌الدین رازی جعل و خلق را متفاوت دانسته است و جلوۀ جعل را اعم از ابداع و تکوین می‌داند (ص 308؛ نیز نک‍ : قیصری، 358).

 مآخذ

آشتیانی، جلال‌الدین، هستی از نظر فلسفه و عرفان، تهران، نهضت زنان مسلمان؛ آشتیانی، مهدی، تعلیقه بر شرح منظومۀ حکمت سبزواری، به کوشش عبدالجواد فلاطوری و مهدی محقق، تهران، 1352ش؛ آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیى، تهران، 1368ش؛ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفۀ اسلامی، تهران، 1380ش؛ همو، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، 1379ش؛ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، همراه با شرح نصیرالدین طوسی، قم، 1375ش؛ همو، الالٰهیات من کتاب الشفاء، به کوشش حسن حسن‌زادۀ آملی، قم، 1376ش؛ همو، المباحثات، به کوشش محسن بیدارفر، قم، 1371ش؛ بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، به کوشش مرتضى مطهری، تهران، 1375ش؛ تبریزی، رجبعلی، اصل الاصیل، به کوشش عزیز جوانپور هروی و حسن اکبری بیرق، تهران، 1386ش؛ تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، 1409ق؛ جامی، عبدالرحمان، اشعة اللمعات، به کوشش هادی رستگار مقدم گوهری، قم، 1383ش؛ همو، نقد النصوص، به کوشش ویلیام چیتیک، تهران، 1356ش؛ جرجانی، علی، شرح المواقف، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قم، 1370ش؛ جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، قم، 1375ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1362ش؛ حایری یزدی، مهدی، التعلیقات على تحفة الحکیم، به کوشش مصطفى محقق داماد، تهران، 1380ش؛ حسن‌زادۀ آملی، حسن، رسالۀ جعل و رسالۀ عمل ضابط در وجود رابطی و رابط، ترجمۀ ابراهیم احمدیان، قم، 1378ش؛ دوانی، محمد، «رسالة الزوراء»، سبع رسائل، به کوشش احمد تویسرکانی، تهران، 1381ش؛ همو، الرسائل المختارة، به کوشش احمد تویسرکانی، اصفهان، 1364ش؛ زنوزی، عبدالله، منتخب الخاقانی فی کشف حقایق عرفانی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1361ش؛ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، به کوشش حسن حسن‌زادۀ آملی، تهران، 1416-1422ق؛ سهروردی، یحیى، «حکمة الاشراق»، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1355ش، ج 2؛ شعرانی، ابوالحسن، ترجمه و شرح کشف المراد علامۀ حلی، تهران، 1351ش؛ شهرزوری، محمد، شرح حکمة الاشراق، به کوشش حسین ضیایی تربتی، تهران، 1372ش؛ شیرازی، رضی، «بررسی و تقریر مسئلۀ جعل در شرح منظومۀ سبزواری»، مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت دویستمین سال تولد حکیم سبزواری، سبزوار، 1374ش؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، ج 1، به کوشش غلامرضا اعوانی، تهران، 1383ش، ج 2، به کوشش مقصود محمدی، تهران، 1380ش، ج 6، به کوشش احمد احمدی، تهران، 1381ش؛ همو، «رسالة اصالة جعل الوجود»، مجموعه رسائل فلسفی، به کوشش حامد ناجی اصفهانی، تهران، 1375ش؛ همو، شرح و تعلیقه بر الٰهیات شفاء، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، 1382ش؛ همو، الشواهد الربوبیة، به کوشش مصطفى محقق داماد، تهران، 1382ش؛ همو، المشاعر، به کوشش هانری کربن، تهران، 1342ش / 1964م؛ طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، به کوشش عباس زارعی سبزواری، قم، 1420ق؛ فاضل تونی، محمدحسین، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، به کوشش مجید دستیاری، قم، 1386ش؛ فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، به کوشش محمد معتصم باللٰه بغدادی، بیروت، 1410ق؛ فیض کاشانی، محسن، اصول المعارف، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، قم، 1362ش؛ قرآن کریم؛ قطب‌الدین شیرازی، محمود، شرح حکمة الاشراق، به کوشش عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، 1380ش؛ قیصری، داوود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، 1375ش؛ مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقات بر نهایة الحکمۀ طباطبایی، قم، 1405ق؛ مصطفوی، محمدکاظم، الحکمة المتعالیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی؛ مطهری، مرتضى، حرکت و زمان در فلسفۀ اسلامی، تهران، 1366-1380ش؛ همو، درسهای الٰهیات شفاء، تهران، 1370ش؛ همو، شرح مبسوط منظومه، تهران، 1369-1370ش؛ نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصادالعباد، به‌کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1366ش؛ نراقی، محمدمهدی، اللمعات العرشیة، به‌کوشش علی اوجبی، تهران، 1381ش؛ نصیرالدین طوسی، «شرح الاشارات» (نک‍ : هم‍ ، ابن سینا).

حسن سیدعرب

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست