آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اُخُوَّت، اَنْجُمَنِ، نخستین
مجمع سازمان یافتهای که با عنوان «انجمن» در ایران اواخر دورۀ
ناصرالدین شاه پدید آمد و در ایام مظفرالدین شاه تشکیلات
آن رسمی و علنی شد. بنیادگذار این انجمن، علی خان
ظهیرالدوله (۱۲۸۱-۱۳۴۲ق/
۱۸۶۴-۱۹۲۴)، وزیر تشریفات
دربار قاجار، فرزند محمدناصرخان ظهیرالدوله، یکی از مریدان
و سرسپردگان صفی علیشاه، پیشوا و قطب سلسلۀ نعمت
اللٰهی بود.
اندیشۀ تأسیس این
انجمن هنگامی به وجود آمد که صفی علیشاه در
۱۳۰۳ق/ ۱۸۸۶م از سفر هند و حجاز
به حجاز به ایران بازگشت و در تهران بماند (صفایی، رهبران...،
۱۳۶-۱۳۷) و جلسات مرتبی تشکیل
داد که در آن گروه کثیری از رجال و مردم عادی شرکت میکردند.
در این زمان ظهیرالدوله هم در حلقۀ مریدان
و پیروان صفیعلیشاه درآمد و به زودی یکی از
نزدیکترین مریدان صفیعلیشاه شد و از طرف او لقب
صفاعلیشاه یافت و بعدها از جانب صفیعلیشاه به جانشینی
وی منصوب شد (مدرسی، ۱۵۳). گروه برگزیدهای
که در اطراف صفی علیشاه گرد آمده بودند و در خانۀ او جلسات خود
را تشکیل میدادند، به تدریج متشکل شده، هستۀ مرکزی
انجمن اخوت را بهطور پنهانی از ۱۳۰۵ق/
۱۸۸۸م پدید آوردند. غیر از ظهیرالدوله،
معاون پلیس تهران نظمالدوله که در آغاز از سوی ناصرالدین شاه
مأمور نظارت بر کارها و فعالیتهای صفیعلیشاه بود، خود مجذوب
وی شد و در سلک مریدان نزدیک او درآمد (همانجا؛ امینالملک،
۱/ شصت و شش؛ رائین، ۳/
۴۸۷-۴۸۸).
ناصرالدین شاه یک بار دیگر
نسبت به فعالیت اطرافیان صفیعلیشاه بدگمان شد و در
۱۳۱۳ق/ ۱۸۹۵م دستور تبعید
او را صادر کرد، اما پیش از اجرای این دستور خود به تیر میرزا
رضای کرمانی کشته شد (امینالملک، ۱/ شصت و هشت). از اینرو
جلسات پنهانی انجمن اخون همچنان در منزل صفی علیشاه با شرکت چند
تن از خواص او چون سیفالدوله، میرزامحمود کرمانی، ظهیرالدوله
و میرزانصرالله خان دبیرالملک تا هنگام مرگ صفی علیشاه که
در ۲۴ ذیقعدۀ ۱۳۱۶ق/ ۵ آوریل
۱۸۹۹م رخ داد، ادامه یافت. پس از مرگ او برحسب
نوشتهای که دبیرالملک ارائه داد، ولایت و ریاست طایفۀ نعمت
اللٰهی برعهدۀ ظهیرالدوله صفا علیشاه قرار گرفت (افضلالملک،
۳۷۲). ظهیرالدوله چون به مقام ارشاد رسید، با اینکه
داماد شاه و وزیر تشریفات بود، از آن پس با لباس رسمی وزارت در
انظار ظاهر نشد (سپهر، ۹۵-۹۶). او ۷ ماه پس از فوت
صفیعلیشاه در ۱۳۱۷ق/
۱۸۹۹م نظر موافق مظفرالدین شاه را نسبت به تشکیل
«انجمن اخوت» کسب کرد (امینالملک، همانجا؛ بامداد، ۲/
۳۶۹). سپس قسمت شمالی باغ خانۀ خود را که در
خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی) قرار داشت، به مرکز انجمن
اختصاص داد و برای آن تشکیلانی برقرار کرد. در این ساختمان
تالاری بود که جلسات انجمن در آنجا تشکیل مییافت. در وسط
تالار مجسمۀ نیمتنۀ صفیعلیشاه قرار داشت، نیز ظهیرالسلطان فرزند
بزرگ ظهیرالدوله که نقاشی زبردست و از سالکان طریق بود، شبیهی
از صفی علیشاه ساخت و آن را به انجمن اهدا کرد. این پرده سالها
زینتبخش انجمن بود (معیرالممالک، ۱۱۰).
اعضای اصلی انجمن نخست
۱۱۰ نفر بودند که ظهیرالدوله آنان را برگزیده، و
نامشان را بر ۱۱۰ صندلی همانند، نوشته بود و هر عضو موظف
بود، در جای مخصوص خود جلوس کند (عرفان، ۵۰۴-۵۰۵).
انجمن آنگاه به عضوگیری پرداخت و با قبول درخواست نامهای به
نام «ورقۀ تمنّا» افرادی را که دو معرف داشتند، به عضویت میپذیرفت
و برای آنان تعرفه صادر میکرد.
ظهیرالدوله ادارۀ انجمن
اخوت را برعهدۀ هیأت مشاورهای مرکب از ۱۱ تن واگذارد که اعضای
آن را خود انتخاب کرده بود (امینالملک، ۱/ همانجا؛ همایونی،
۳۲۵). این هیأت همۀ امور انجمن را
اداره میکرد و ریاست آن تا پایان عمر ظهیرالدوله برعهدۀ خود
او بود (علوی، ۳۲۹) و سیدمحمدخان انتظامالسلطنه هم
سالها سمت نیابت داشت (همایونی، ۳۲۴). ظهیرالدوله
نشانهای نیز برای انجمن تعیین کرد که بالای
اوراق آن به چاپ میرسید و معمولاً پشت جلد کتابهایی هم
که انجمن طبع میکرد، در جایی مخصوص منقوش میشد (همو،
۳۲۵).
ظهیرالدوله میکوشید
شاهزادگان و رجال دولتی را وارد انجمن کند. گذشته از آنکه بری پذیرش
اعضای جدید ترتیباتی نهاد، اگر خطایی از اعضا
میدید، آنان را تنبیه میکرد، چنانکه مظفرالملک حاکم
همدان را که عامل قتل سیدجمالالدین اصفهانی شناخته شد، از
انجمن اخراج کرد (افشار، ۱/ شصت). ازاینرو باید گفت که انجمن
هرچند مجمعی بود مرکب از سالکان طریق تصوف، اما گویای
باورهای سیاسی ظهیرالدوله نیز بود که عقیده
داشت در ایران خدمات اجتماعی از این راه میسرتر است (همو،
۱/ پنجاه). ظهیرالدوله همچنین نظامنامهای برای
انجمن اخوت تدوین کرده بود که نسخههایی از ان در اختیار
هریک از اعضا قرار داشت (نک : دنبالۀ مقاله). آنان موظف بودند ضمن رعایت
مواد آن، از ارائۀ نظامنامه به اشخاص غیرعضو خودداری کنند (صفایی،
رهبران، ۱۳۸-۱۳۹)، عضویت در هیأت
مشاورۀ ۱۱ نفرهای که انجمن را هدایت میکرد،
مادامالعمر بود و در صورت فوت یکی از اعضا، یک نفر از میان
دیگر اعضای انجمن به جای او انتخاب میشد (همایونی،
همانجا؛ مدرسی، ۱۵۳-۱۵۴). از این
زمان روزبهروز بر شهرت انجمن اخوت افزوده میشد و گروه بسیاری
از میان افراد خوشنام و آزاده، طالب عضویت آن شدند، به گونهای
که دربار قاجار بیمناک شد و به دور کردن ظهیرالدوله از تهران کوشید،
چنانکه در ربیعالثانی ۱۳۲۴ به هنگام اوج
حرکات مشروطهطلبی، ظهیرالدوله با آنکه رسماً وزیر تشریفات
بود، مأمور حکومت همدان شد و به روایتی مأمور بر سر او گماشتند که سریعتر
به همدان رود (افشار، ۱/ هجده).
هرچند انجمن اخوت اعضای خود را از
فعالیتهای سیاسی بر ضد دولت بازمیداشت، اما بههرحال
تحرکات انجمن، پسند خاطر دولت نبود. چندی بعد در استبداد صغیر به
دستور محمدعلی شاه، قزاقان تحت فرماندهی لیاخوف روز چهارشنبه
۲۴ جمادیالاول ۱۳۲۶ق/ ۲۴
ژوئن ۱۹۰۸م («وقایع...»، ۲۶۸) به
محل انجمن حملهور شدند و آنجا را غارت کردند (عرفان، ۵۴۶). با
اینکه گفته میشد که شاه فقط دستور بازرسی مقر انجمن را داده
بود، اما کار به غارت و انهدام انجمن انجامید. در این حمله، کتابخانۀ نفیس
ظهیرالدوله به غارت رفت و پردههای نفیس نقاشی را دریدند
(معیرالممالک، ۱۱۲). کتابها سهم پالکونیک (لیاخوف)
شد («وقایع»، همانجا). پس از ویرانی انجمن، قزاقان به منزل ظهیرالدوله
که در آن زمان خود در رشت بود و همسرش «ملکۀ ایران» دختر ناصرالدین
شاه در آن زندگی میکرد، حمله بردند. به گفتۀ یکی
از شاهدان، نتیجۀ این غارت برای تاراجکنندگان از همۀ هجومها و دزدیها
بیشتر بود (شریف کاشانی، ۱۹۲). ملکۀ ایران
شرح این ماجرا را به تفصیل در مکتوباتی که به ظهیرالدوله
نوشته، آورده است. متن کامل این نامهها چندبار در مجموعۀ اسناد
و مدارک ظهیرالدوله منتشر شده است.
ظاهراً بهانۀ حمله به انجمن
اخوت آن بود که قزاقان گزارش دادند از محل انجمن به آنان تیراندازی
شده است. این گزارش البته ساختگی و بیپایه پایه
بود و تنها برای دستاویز حمله، پرداخته شده بود (نک : کسروی،
۶۵۷) حمله به انجمن ۳ ربع ساعت طول کشید و به گزارش
مأموران سفارت انگلیس که در نزدیکی محل واقعه بودند، حمله با
مقاومت طرفداران انجمن مواجه نشد (معاصر، ۲/ ۷۶۸؛ کتاب آبی،
۱/ ۲۳۹-۲۴۰). همچنین میگفتند
که در انجمن بمب نگهداری میشود، اما این گزارش هم صحیح
نبود و ظهیرالدوله آن را تکذیب کرد (ظهیرالدوله ۱/
۳۶۵). در انجمن البته فعالیتهای ادبی و هنری
به سود مشروطهطلبان انجام میشد. به گفتۀ مترجم کتاب
انقلاب ایران، پیش از حمله به انجمن، نمایشی تخیلی
(فانتوم) به مدت چند شب در انجمن ترتیب یافت؛ در این نمایش
از شاه تلویحاً انتقاد میشد. گزارش این شبها را موقرالسلطنه از
اعضای انجمن به آگاهی محمدعلی شاه رساند و خشم او را برانگیخت
(پژوه، ۴۵۱-۴۵۳).
ظهیرالدوله خود نیز گاه بیپروایی
نشان میداد و از شخص محمدعلی شاه انتقاد میکرد. چنانکه در
نامهای که در ۱۰ جمادیالاول
۱۳۲۶ به او نوشت و در مجموه اسناد او درج است (۱/
۳۳۲-۳۳۳)، با صراحت از کارهای اخیر
شاه انتقاد کرد و باعث کینهورزی شاه نسبت به او شد. با اینهمه،
پس از غارت و ویرانی مرکز انجمن و خانۀ ظهیرالدوله،
محمدعلی شاه از این حادثه اظهار تأسف کرد و از ملکۀ ایران
رسماً عذرخواهی نمود (همو، ۱/ ۳۶۶). معذرتخواهی
شاه شاید از آن جهت بود که میترسید با شیوع خبر حمله به
انجمن، درویشان و اعضای انجمن سر به شورش بردارند و اوضاع را از آنچه
هست نابسامانتر کنند؛ او ظهیرالدوله را هم از احتمال وقوع چنین
تحرکاتی برحذر میداشت (همو، ۱/
۳۷۵-۳۷۷). بهرغم این عذرخواهیها،
شاه از اینکه ظهیرالدوله در نهان و آشکار از مشروطهطلبان جانبداری
میکرد، دلخوش نبود (افشار، ۱/ بیست و دو).
ساختمان ویرانۀ انجمن
سالها به همان صورت باقی ماند و فعالیتهای آن موقتاً تعطیل
شد (علوی، ۳۲۹-۳۳۰)، اما چون محمدعلی
شاه کشور را ترک کرد و مشروطهطلبان پیروز شدند، انجمن بار دیگر گشایش
یافت و به شکرانۀ آن جشنی مفصل برپا شد. این جشن که «جشن نصرت ملی» نام
گرفت، چند شب ادامه داشت و درآمد آن به مصارف ملی رسید. در آغاز جشن
نخست سرود انجمن و پس از آن سرود پیروزی توسط ارکستر انجمن اجرا شد.
گروهی از رجال از جمله نایبالسلطنه در آنجا حضور یافتند و از
فعالیتهای انجمن تقدیر به عمل آمد (صفایی، رهبران،
۱۶۲-۱۶۳؛ افشار، ۱/ بیست و شش).
سپس انجمن اخوت صورت دخل و خرج جشن نصرت ملی را به صورت جزوه منتشر کرد. این
رساله بعدها در مجموعۀ اسناد ظهیرالدوله تجدید چاپ شد (ظهیرالدوله، ۱/
۴۴۳-۴۴۸، ۴۵۳ به بعد). هم
در این زمان محمدحسن میرزا ولیعهد به دستور احمدشاه جزو اعضای
انجمن درآمد و ورقۀ تعرفه دریافت داشت (امینالملک، ۱/ شصت و نه).
ظهیرالدوله پس از چندی از
سوی حکومت مشروطه به حکمرانی کرمانشاه رفت و در آن شهر هم در شعبان
۱۳۲۷ جشنی در دارالحکومه برپا کرد و درآمد آن را به
مصرف مجروحان مجاهدین و خانوادۀ شهدای مشروطه اختصاص داد و
انجمن اخوت تهران را مأمور کرد تا آن را به این مصارف برسانند (فریدالملک،
۳۲۷). ظهیرالدوله در سال آخر زندگی هفتهای
چندبار در محل انجمن اخوت حضور مییافت و در آنجا با دراویش و
فقرا ملاقات میکرد و به مسائل و مشکلات آنان میپرداخت (صفایی،
همان، ۱۶۷).
ظهیرالدوله انجمن اخوت را به صورت
یک مکتب تعلیمات اخلاقی و کانون برادری یا سازمان
اداری منظمی درآورد. در انجمن همۀ طبقات اجتماع
در یک صف جای میگرفتند. اسامی افرادی که با معرفی
دو نفر به عضویت پذیرفته میشدند، در دفتری ثبت میشد
و این دفتر که معرف اعضا و شمار آنان بود، تا سالهای اخیر در
دفتر انجمن موجود بود (همایونی، ۳۲۵). به روایتی
شمار اعضا در زمان ظهیرالدوله در تهران ۱۳ هزار نفر و در ایران
۸۰۰ هزار نفر بود (سپهر، ۹۵)، اما این آمار
مبالغهآمیز به نظر میرسد. بنا به روایت صحیحتر شمار
اشخاصی که ظهیرالدوله با امضای خود برای آنان ورقۀ عضویت
صادر کرد، ۳۲۱‘۳۱ نفر در آخرین سال زندگی
او بود. ظهیرالدوله همچنین مدرسهای به نام «معرفت» نیز
در کنار انجمن تأسیس کرد (صفایی، ده نفر...، ۸۲؛
افشار، ۱/ شصت و یک، حاشیۀ
۱۰۸).
انجمن در زمینههای هنری
هم فعالیت داشت و درآمد آن را به مصارف عامالمنفعه میرساند. در آتشسوزی
بزرگ شهر آمل که در ۱۳۱۸ق/ ۱۹۰۱م
روی داد، انجمن برای گردآوری اعانه برنامهای هنری
ترتیب داد و همۀ درآمد آن را به مصرف ترمیم آتشسوزی رساند (رائین،
۳/ ۴۹۶). ظهیرالدوله در زمان ریاست خود بر
انجمن بر پیروان و دراویش گروه خود نفوذ بسیار داشت و کوشید
تا آنان را به کاری بگمارد و بسیاری از آنان را به کار کسب
گماشت و برای دیگران کاری درخور و مناسب پیدا کرد (افضلالملک،
۳۷۷-۳۷۸).
ادارۀ انجمن و نظامنامۀ آن
انجمن نظامنامهای داشت که دستور
کار و شرح وظایف اعضا بود و ظهیرالدوله شخصاً آن را تدوین کرد و
در کتابچهای با عنوان «دستور ظاهری انجمن اخوت» در ۱۵
صفحه در تهران به چاپ رساند. محتوای این نظامنامه چیزی
جز دستورهای اخلاقی ساده نبود و از مسائل سیاسی و اجتماعی
مطلبی در آن به چشم نمیخورد. این دستور مشتمل بر
۵۲ ماده و ۶ فصل بود: فصل اول حاوی مقصد انجمن با اصول
ششگانۀ آن بود، یعنی: تعظیم امرالله، شفقت خلقالله، خدمت اهلالله،
بذل نفس فی سبیلالله، کتمان سرالله، اطاعت ولیالله (صفایی،
رهبران، ۱۳۸-۱۳۹). فصل دوم شامل تشرف به
انجمن. فصل سوم ادارۀ انجمن و تکالیف آن. فصل چهارم شعبههای انجمن بود و برحسب یکی
از مواد این فصل، در هر شهری که ۱۱ نفر از پیروان
اتفاق نمایند، انجمن مرکزی اخوت اجازۀ تأسیس
شعبه را در آن شهر خواهد داد. در فصل پنجم حقوق انجمن و در فصل ششم، تکالیف انجمن،
مورد بحث قرار گرفته بود. براساس مفاد این دستورنامه، اعضای انجمن
مکلف نبودند الزاماً اعانهای بپردازند (افشار، ۱/
۵۵۰-۵۵۷). این نظامنامه تنها به کسانی
داده میشد که عضو انجمن باشند. از اینرو، سالها کسی از مفاد
آن بهطور دقیق اطلاعی نداشت، تا اینکه در
۱۳۲۷ش مقارن با جشن ۵۰ سالگی انجمن،
تجدید چاپ شد (همانجا). غیر از آن، انجمن برای ادارۀ امور
داخلی خود آییننامهای تنظیم کرد و برای
اعضا مقررات سختی در نظر گرفت؛ همۀ اینها را ظهیرالدولۀ شخصاً
تنظیم و تدوین میکرد (رائین، ۳/
۴۹۶ به بعد). نشانهای که وی برای انجمن
ابداع کرد و به صورت علامت رسمی انجمن باقی ماند، شامل دو تبرزین
مقابل هم و کشکولی آویخته در محل تقاطع تبرزینها و در پایین
کشکول تسبیحی متصل به انتهای دوتبرزین است. بر بالای
کشکول سال ۱۳۱۷[ق] و در بالای آن حرف «ص» که نشانۀ
صفاست، ثبت شده است (مدرسی، ۱۵۹).
انجمن اخوت و فراماسونری
امروزه بیشتر محققان برآنند که
انجمن اخوت از همان آغاز، مجمع دستهای از فراماسونهای ایران
منسوب به «گراندلژ» فرانسه بوده است، اما در اینکه انگیزۀ ظهیرالدوله
در تأسیس انجمن به سبب تعلقات خاطر به تعلیمات فراماسونها بوده، جای
تردید است و دلیل مستندی برای آن نمیتوان ابراز
کرد. گفته میشود ظهیرالدوله هنگامی که در اروپا بود، به مجمع
فراماسونری وارد شد و در بازگشت به ایران با اجازۀ
مظفرالدین شاه انجمن اخوت را به سبک لژهای فراماسونری فرانسه ایجاد
کرد و همانند آنها ۱۱۰ نفر را به عنوان اعضای اصلی
برگزید (بامداد، ۲/ ۳۶۸-۳۶۹).
با اینکه میان لژهای
فراماسونری و عملکرد انجمن اخوت از لحاظ پنهانی بودن تشکیلات و
تشریفات ورود اعضای جدید همانندیهایی به چشم
میخورد، اما به گفتۀ حامد الگار احتمال دارد که این شباهتها در آمادگی ایرانیان
برای ورود به انجمنهای ماسونی یا شبهماسونی نقش
داشته باشد. به گفتۀ وی هنگامی که ظهیرالدوله انجمن اخوت را برپا کرد،
سنتهای ماسونی و سنتهای تصوف با هم برخورد کردند، اما در انجمن
اخوت همواره اصول اخلاقی بر اصول تصوف برتری داشت (ص ۷۲).
صرف نظر از انگیزۀ بنیادگذار
انجمن اخوت، این انجمن بعدها به صورت مرکز لژ بیداری ایران
درآمد (بامداد، ۲/ ۳۷۰). چنانکه به روایت یک
منبع منحصر در جریان حملۀ نیروهای قزاق، انجمن که قبلاً مطلع شده بود، کلیۀ دفاتر
و اسناد خود را شبانه به سفارت فرانسه رساند (رائین، ۳/
۴۹۹). از میان اعضای اولیۀ
انجمن، کسی که بیش از همه مظنون به همکاری با فراماسونرها بود،
میرزا نصرالله خان دبیرالملک شخصیت سیاسی آن روز
بود که گفتهاند در فرانسه با فراماسونها مرتبط شد و پس از عضویت در انجمن،
رابط آنها با «گراند اوریان» فرانسه شد (حائری، ۵۰). ظهیرالدوله
هم در تأسیس انجمن اخوت به انجمنهای فراماسونری فرانسه نظر
داشت. او که از تجربۀ ملکم و شکست وی در تأسیس و تشکیل محافل روشنفکری
درس آموخته بود، از راهی دیگر دست به کار شد (عرفان،
۵۰۴). نشانۀ انجمن اخوت هم بیشباهت با علامت پرگار و گونیا که فراماسونها
گاه جدا و گاه با هم ترکیب میکنند، نبود. او با استفاده از علامات
دراویش، طرح مزبور را به صورت مثلث و همانند علامات فراماسونها اختراع کرد
(همو، ۵۰۵). پس از ظهیرالدوله، همچنانکه ارتباط انجمن با
لژهای فراماسونری افزایش مییافت، تغییراتی
در شیوۀ ادارۀ آن هم به وجود آمد. در دورۀ مسئولیت امینالملک مرزبان، هیأت مشاوره تصمیم
گرفت مقام ریاست هیأت از شخصیتی که به اصطلاح عارفان از
درویشان باید دستگیری کند، تفکیک شود. پس صفاءالملک
فتحالله میرزا را که شیخِ ظهیرالدوله در سمنان بود، برای
دستگیری از فقرا معلوم کردند. پس از او علیرضا میرزا
خسروانی و پس از وی محمد اخوت این سمت را عهدهدار شدند (همایونی،
۳۳۵). انجمن اخوت ارتباط خود را با لژهای فرانسوی
همچنان حفظ کرد و محل انجمن رسماً دبیرخانۀ گراندلژ مستقل
ملی بود (مدرسی، ۱۶۳).
شعبههای انجمن اخوت
در هر شهر که شمار اعضا حداقل بیش
از ۱۱ نفر بود، شعبهای از انجمن اخوت میتوانست تأسیس
شود. نخستین شعبۀ انجمن در کرمانشاه هنگام حکمرانی ظهیرالدوله بر آن شهر تأسیس
شد. سرپرستی انجمن کرمانشاه برعهدۀ حاج عبدالله نعمتی، معروف
به حاج داداش کرمانشاهی، ملقب به مستشار علی بود (صفایی،
رهبران، ۱۶۳؛ همایونی، همانجا). انجمن اخوت
کرمانشاه مجلهای با عنوان اخوت و نیز روزنامههای با نام کوکب
غرب منتشر کرد که البته اهمیت نشریۀ اخوت را پیدا
نکرد. حاج داداش در مهر ۱۳۲۷ درگذشت (مدرسی،
۱۵۶-۱۵۷).
پس از آن انجمن اخوت در چند شهر دیگر
چون سمنان (معلم، ۴/ ۱۳۸۹)، انزلی (فخرایی،
۱۱۴)، سنگسر، شهمیرزاد، ساری، شاهی، شیراز،
خرمآباد و اصفهان شعبههایی دایر کرد. اما شعبههای
انجمن در شاهی و کرمانشاه از اهمیت بیشتری برخوردار بود و
ساختمان و تشکیلات مناسبی در اختیار داشت (همایونی،
۳۳۷). در مشهد نیز یاران ظهیرالدوله برای
خود محفل و مجلس دائمی داشتند (معلم، همانجا). بجز اینها، انجمن اخوت
در بغداد هم شعبهای برپا کرده بود (شریف کاشانی،
۳۲۸).
نشریات انجمن
انجمن در تهران و چند شهر دیگر،
مجله و روزنامه داشت و گاه کتابهایی نیز منتشر میکرد.
نخست در تهران در ۱۳۲۳ق/ ۱۹۰۵م
مجلۀ مجموعۀ اخلاق زیر نظر ظهیرالدوله انتشار یافت. از این
مجله جمعاً ۱۸ شماره منتشر شد. مدیر آن تا شمارۀ
۱۶ میرزا علیاکبر خان سروش و دو شمارۀ دیگر
میرزا ابراهیم خان منشی بود (براون، 134؛ ناظمالاسلام،
۱/ ۴۱۱؛ افشار، ۱/ شصت و یک). این نشریه
هر ۱۵ روز یکبار منتشر میشد و مدیر اخیر آن
بدون دلیل ناگهان انتشار آن را متوقف کرد (نک : ظهیرالدوله، ۱/
۲۷۳). این مجله را ظهیرالدوله جزوۀ اخلاق
خوانده است و مطالب آن بیشتر در فضائل حضرت امیر(ع) بود و آثار ظهیرالدوله
نیز در آن درج میشد (افشار، همانجا). این مجله همانند سایر
نشریات انجمن از ورود در مسائل سیاسی و مذهبی خودداری
میکرد (عرفان، ۵۴۶).
در کرمانشاه هم مجلۀ اخوات
سالها منتشر شد و بیشتر اثارذ عرفانی ظهیرالدوله چون مجمعالاطوار
و مجموعۀ شعر «واردات» در آن درج میشد. مجموعۀ واردات سپس
مستقلاً منتشر شد (افشار، ۱/ چهل و دو ـ چهل و سه). شعار مجله که در پشت جلد
و بالای صفحۀ اول و زیر علامت انجمن ذکر میشد، همان غیرسیاسی
بودن نشریه بود (صدرهاشمی، ۱/ ۷۶-۷۸).
در شیراز هم شعبۀ انجمن روزنامۀ اخوت را به مدیری عبدالکریم معروفعلی بهطور
هفتگی در ۱۳۲۶ق منتشر میکرد. از شمارۀ سوم این
روزنامه تبرزین و کشکولی بالای اسم روزنامه دیده میشد
(براون، 47؛ صدر هاشمی، ۱/ ۸۰).
برنامه و فعالیتهای انجمن
اخوت
پس از شکست محمدعلی شاه و فرار
او، کار انجمن دیگربار رونق گرفت. محمدحسن میرزا ولیعهد به عضویت
آن درآمد و در همان زمان، انجمن به مناسبت دوازدهمین سال تأسیس و فعالیت
علنی خود جشنی گرفت و ظهیرالدوله شادمانی خود را زا کارهای
انجام شده، بیان کرد (همایونی، ۳۲۸). اهمیت
انجمن در حقیقت آن بود که توانست صوفیگری را درخدمت مسائل
اجتماعی و سیاسی درآورد و حتى درویشها را از پوشیدن
لباس درویشی باز میداشت (صفایی، همان،
۱۳۹). هرچند شعار انجمن و نشریات آن حاکی از غیرسیاسی
بودن فعالیتهای انجمن بود، اما در عمل چنانکه مشاهده میشد.
اعضای آن فعالیت بسیار به نفع مشروطهخواهان داشتند. ظهیرالدوله
با مشاغل سیاسی و جاذبهای که داشت، توانست با تأسیس
انجمن، بسیاری از رجال و بزرگان را به محفل خود جذب کند. فعالیت
دیگر انجمن توجه به رشتههای گوناگون هنری بود. در انجمنگاه
نمایشنامههای سیاسی و اخلاقی به نمایش درمیآمد.
ظهیرالدوله خود نمایشنامهای نوشت که چند شب در انجمن روی
صحنه آمد و ترتیب آن به این صورت بود که پیش از اجرا نخست
ارکستر انجمن سرود آزادی مینواخت (همان،
۱۵۱-۱۵۲). تشکیل ارکستر در ایران
هم از ابداعات انجمن بود و پیش از آن در مجامع دیگر معمول نشده بود
(امینالملک، ۱/ شصت و نه).
هر سال به مناسبت میلاد پیامبر(ص)
و حضرت امیر(ع) و بهویژه در عید غدیر، انجمن جشنهایی
برپا میکرد. در فروردین هر سال هم جشنی به نام «جشن گل» در شمیران
ترتیب مییافت و سرود مخصوصی که توسط میرزا علیاکبر
شیدا و ظهیرالدوله ساخته شده بود، خوانده میشد (همایونی،
۳۲۶-۳۲۷). انجمن در زمینۀ ترویج
هنرها و صنایع مستظرفه هم فعال بود، چنانکه ابریشمدوزی و مینیاتورسازی
دختران صفی علیشاه و نظمالدوله شهرت بسیار یافت و نمونههای
آن هماکنون در موزههای معتبر جهان جای دارد (امینالملک،
همانجا). محمد ناصر ظهیرالسلطان فرزند بزرگ ظهیرالدوله هم نقاش زبردستی
بود. وی در فرانسه این هنر را فرا گرفته بود (افشار، ۱/ سی
و هشت).
انجمن اخوت پس از ظهیرالدوله
مرگ ظهیرالدوله همزمان با قدرتپابی
رضاخان سردار سپه و رئیسالوزرا بود که چون سلطنت یافت، همۀ احزاب
را تعطیل و فعالیتهای سیاسی را متوقف کرد، اما
انجمن اخوت همچنان به فعالیت خود ادامه داد و هفتهای یکبار
جلسات آن برگذار میشد. پس از ظهیرالدوله، نایب او، یعنی
محمدخان انتظامالسلطنه رئیس هیأت مشاوره و مرشد انجمن شد و تا
۱۳۱۰ش که درگذشت. این سمت را عهدهدار بود. پس از وی
ریاست هیأت مشاورۀ انجمن به دکتر اسماعیل مرزبان، ملقب به امینالملک محول شد،
اما صفاءالملک یا فتحالله صفایی مرشد انجمن بود (رائین،
۳/ ۵۰۲-۵۰۳). ازجمله اعضای برجستۀ انجمن
در این دورهها یکی شاعر و ادیب برجسته وحید دستگردی
مؤسس مجلۀ ارمغان بود که پس از ورود به تهران در ۱۳۳۷ق/
۱۹۱۹م به عضویت انجمن درآمد (آرینپور،
۲/ ۴۲۴). در زمان ریاست طولانی مرزبان تغییرات
اساسی در محل ساختمان انجمن انجام شد (مدرسی، ۱۵۹).
وی همچنین جشن پنجاهمین سال تأسیس انجمن اخوت را در
۱۳۲۷ش در باغ سرلشکر فیروز برگذار کرد و خود سخنرانی
مبسوطی در زمینۀ فعالیتهای انجمن بیان داشت. این سخنرانی
بعدها در رسالهای به طبع رسید (امینالملک، ۱/ شصت و
چهار ـ شصت و نه).
پس از مرزبان، ریاست انجمن برعهدۀ
سپهبدفرجاللهآقاولی نهاده شد، در این وقت موضوع قطبیت خاتمه یافت
و هیأت مشاورۀ ۱۱ نفره، به اتفاق ارشاد فقرا را در دست گرفتند (همایونی،
۳۳۶-۳۳۷). مقام مرشدی پس از صفاءالملک
برعهدۀ علیرضا حکیم خسروی دبیر انجمن محول شد. خسروی
مرتب سخنرانی میکرد و ازجمله اقدامات او نشر کتاب تاریخ صحیح
بیدروغ اثر ظهیرالدوله بود. پس از وی سرهنگ ارسلان نادری
(مسعودالملک) منشی انجمن شد (زنگنهپور، ۴۷۲).
در زمان سپهبد آق اولی، انجمن
اخوت و خانقاه صفی علیشاه هر دو مرمت اساسی شد و در خانقاه موزهای
ترتیب یافت (مدرسی، ۱۵۸؛ صفایی،
ده نفر، ۸۰، حاشیۀ ۱). پس از درگذشت اق اولی، ریاست هیأت مشاورۀ انجمن
را عبداللهانتظام فرزند انتظامالسلطنه عهدهدار شد.
انجمن اخوت تا سالهای پیش
از انقلاب اسلامی همه هفته روزهای پنجشنبه و جمعه در محل خود تشکیل
جلسه میداد و در این جلسات فقرا و دراویش نعمتاللٰهی
شرکت میکردند، اما در روزهایی که لژهای فراماسونری
مهر، آفتاب، صفا و وفا جلسه داشتند، جلسات آنها هم در سالن انجمن برگذار میشد.
افزون بر آن، دبیرخانۀ گراند لژ مستقل ملی هم در محل انجمن جای داشت (رائین،
۲/ ۱۷۲، ۳/ ۵۰۵).
مآخذ
آرینپور، یحیى، از
صبا تا نیما، تهران، ۱۳۵۴ش؛ افشار، ایرج،
مقدمه بر خاطرات... (نک : هم ، ظهیرالدوله)؛ افضلالملک، غلامحسین،
افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان،
تهران، ۱۳۶۱ش؛ الگار، حامد، شورش آقاخان محلاتی،
ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۷۰ش؛ امینالملک
مرزبان، اسماعیل، پیوست مقدمۀ خاطرات... (نک : هم ، ظهیرالدوله)؛
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران،
۱۳۵۷ش؛ پژوه، احمد (مبشر همایون)، ترجمه و حواشی
بر انقلابِ ایران ادوارد براون، تهران، ۱۳۳۸ش؛ تفرشی
حسینی، احمد، روزنامۀ اخبار مشروطیت، به کوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۵۱ش؛ حائری، عبدالهادی، تاریخ جنبشها
و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد،
۱۳۶۸ش؛ رائین، اسماعیل، فراموشخانه و
فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۵۷ش؛ زنگنهپور،
مهدی، «صفی علشاه»، مهر، تهران، ۱۳۴۳ش، س
۱۰، شم ۴؛ سپهر، عبدالحسین، مرآت الوقایع مظفری
و یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی،
تهران، ۱۳۶۸ش؛ شریف کاشانی، محمدمهدی،
واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس
سعدونیان، تهران، ۱۳۶۲ش؛ صدر هاشمی، محمد،
تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان،
۱۳۶۳ش؛ صفایی، ابراهیم، ده نفر پیشتاز،
تهران، ۱۳۵۷ش؛ همو، رهبران مشروطه، تهران،
۱۳۶۲ش؛ ظهیرالدوله، علی، خاطرات و اسناد، به
کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش؛ عرفان، محمود،
«فراماسونها»، یغما، تهران، ۱۳۲۸ش، س ۲، شم
۱۱-۱۲؛ علوی، ابوالحسن، «رجال صدر مشروطیت»، یغما،
۱۳۳۱ش، س ۵، شم ۷؛ فخرایی،
ابراهیم، گیلان در جنبش مشروطیت، تهران،
۱۳۵۳ش؛ فریدالملک همدانی، محمدعلی،
خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، تهران،
۱۳۵۴ش؛ کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری،
تهران، ۱۳۶۳ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران،
تهران، ۱۳۶۴ش؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین،
سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱ش؛ معاصر، حسن، تاریخ
استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ۱۳۵۳ش؛
معلم حبیبآبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، اصفهان،
۱۳۵۲ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، رجال عصر ناصری،
تهران، ۱۳۶۱ش؛ ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ
بیداری ایرانیان، به کوشش سعیدی سیرجانی،
تهران، ۱۳۴۶ش؛ «وقایع استبداد صغیر»، همراه
روزنامۀ اخبار... (نک : هم، تفرشی حسینی)؛ همایونی
مسعود، تاریخ سلسلههای طریقۀ نعمت
اللٰهیه در ایران، تهران، ۱۳۵۸ش؛ نیز:
Browne, E. G., The Press and Poetry of
Modern Persia, Los Angeles, 1983.