نام کتاب : فقه نظام سياسى اسلام نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 62
«دولت عبارت
است از ساخت قدرتى كه ملّت براى دفاع از خود و سرزمين خود و برقرارى نظم و قانون
در ميان خود و نگهبانى نظام خود پديد مىآورد و حكومت بهعنوان دستگاهى
دگرگونپذير در درون اين ساخت كما بيش پايدار، انجام كاركردهاى آن را به عهده
دارد»[1].
باتوجه
به مفهوم «حكومت» و «دولت» چنانكه تبيين شد مفهوم «حاكميّت» را نيز مىتوان
دانست. در بالا اشاره شد كه «حاكميّت»، يكى از عناصر دولت، بلكه بنيادىترين عناصر
شكلدهنده دولت است. مفهوم «حاكميّت»، نزديكى بسيارى با معناى لغوى «حكومت يا حكم»
دارد؛ زيرا در تبيين معناى لغوى «حكم و حكومت» گفته شد كه در مفهوم اين دو واژه،
معناى فيصلهدادن، رأى و نظر نهايى و پايانبخش اختلاف و ترديد، نهفته است. در
مفهوم «حاكميّت» نيز بهنحوى همين قاطع بودن رأى و نهايى بودن قدرت تصميمگيرى
ملاحظه مىشود.
در
تعريف حاكميّت، چنين آمده است:
«حاكميّت
يا فرمانروايى: قدرت عالى دولت كه قانونگذار و اجراكننده قانون است و بالاتر از
آن، قدرتى نيست»[2].
نزديك
به همين معنا نيز در تعريف «السيادة» كه واژه عربى «حاكميّت» است، آمده است:
«و
يقصد بالسيادة، السلطة النهائية التي لا يمكن اللجوء إلى استئناف منها»[3].