الحُكْمُ
به معناى قضاء است و در اصل به معناى بازداشتن است. مىگويند حَكَمْتُ عَلَيْهِ
بِكَذَا آنجا كه او را از خلاف آن بازدارى به گونهاى كه نتواند سرپيچى كند.
از
توضيحاتى كه لغويّين درباره معناى «حُكم» دادهاند، روشن است كه واژه «حُكم» در
اصل به معناى بازدارندگى است و به همين دليل به سلطان و امير و قاضى «حاكم»
مىگويند؛ چون فرض بر اين است كه سلطان و امير و قاضى عدل را در جامعه به اجرا
گذاشته و ظالم را از ظلم باز مىدارند.
در
گذشته نيز در تبيين معناى حاكميّت، به تبيين معناى واژه «حُكم» پرداختيم و روشن
كرديم كه اصل معنا در واژه حكم، همان بازداشتن و جلوگيرى از ظلم و تعدى به حقوق
ديگران است، كه وظيفه حاكم يا سلطان و امير است.