نام کتاب : اصول فقه نوين نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 493
وَلا يعقَلُ
أن يلاحَظَ الوُجُودُ المُضَافُ إلى المَاهِيةِ عَلَى نَحوٍ يتَحَقَّقُ بِفَردٍ
مَّا، فَيكُونُ عَدَمُهُ البَديلُ لَهُ لا يكُونُ إلّا بِعَدَمِ المَاهِيةِ[1].
اين
مطلب- فى نفسه- مطلب قابل توجّهى است كه در جاى خود بحث خواهد شد؛ لكن به مطلب
مورد بحث ما كه اقتضاى مقدّمات حكمت اطلاق شمولى يا اطلاق بدلى است، ربطى ندارد؛
بلكه صريح عبارت محقّق اصفهانى در اين رابطه خلاف آنچه را كه در تقريرات درس استاد
شهيد به ايشان نسبت داده شده است مىرساند، محقّق اصفهانى در تعليقه مذكور پس از
تأكيد بر مطلب فوق و اينكه عدم هر وجود مضافى عدم خاص همان وجود مضاف خواهد بود و
اينكه معقول نيست عدم وجود مضاف شمولى و گسترده باشد؛ لكن خود وجود مضاف وجود خاص
(فرد واحد على البدل) باشد. مىفرمايد:
از
اين عبارت، به روشنى معلوم است كه محقّق اصفهانى مقتضاى قاعده را در متعلّق امر،
اطلاق بدلى مىدانسته و در متعلّق نهى، اطلاق شمولى مىدانسته و دليل آن را نيز
همان قرينه خاص و خصوصيت مورد مىدانسته است- چنانكه در نظريه اول گذشت-.
پاسخ
استاد شهيد به اين نظريه:
به
هر صورت، استاد شهيد (قدس سره) در پاسخ نظريه سوم- به همان نحو كه در پاسخ نظريه
دوم فرمودند- مىفرمايند كه اين نظريه نيز ثبوتاً و اثباتاً فاقد دليل است؛ زيرا
بدليت اطلاق در مقام