نام کتاب : اصول فقه نوين نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 194
انتزاع
مفهوم واحد از كثير- بما هو كثير- ممكن است و به همين دليل حكايت مفهوم عام واحد از
مصاديق كثيره آن- بما هى كثيره- ممكن است و هيچ گونه اشكالى بر آن متوجه نيست[1].
نقد
پاسخ اخير:
بيان
اخير استاد شهيد در رفع اشكال سابق مخدوش به نظر مىرسد؛ زيرا:
اوّلًا:
مفهوم «شىء»- على اى حال- از بيش از شيئيت مصاديق حكايت نمىكند و شيئيت انسان،
حيوان، شجر و ... جامع مشترك مفهومى ميان اين حقايق است. بنابر اين، مفهوم «شىء»
تنها از نوعى عنصر مشترك ميان اين حقايق حكايت مىكند و به هيچ وجه از جهات امتياز
اين حقايق حكايت نمىكند. حتى در آنجا كه مفهوم «شىء» بر خصوص عنصر مختص صدق
مىكند، به لحاظ شيئيت آن است كه از اين جنبه با ساير اشياء من جمله با عنصر
مشترك، مشترك است. به هر حال مفهوم «شىء»، هيچگاه از تباين موجود بين حيوان و
انسان و بين اين دو و شجر حكايت نمىكند. بنابر اين، چنانچه مفهومى نظير «شىء» در
حين وضع منظور شود، وضع و موضوع له هر دو عام خواهند بود؛ زيرا مفهوم عامى كه حين
الوضع تصوّر شده است جز از جهت عام مشترك بين المصاديق حكايت نمىكند و موضوع له
همان جهت عام مشترك بين المصاديق خواهد بود.
ثانياً:
قاعده «الواحد لا يصدر عنه إلا الواحد، ولا يصدر إلا عن الواحد» قاعدهاى است عقلى
و تخصيص ناپذير كه دو ركن دارد:
1)
واحد؛
2)
صدور.
و
ما حصل اين قاعده عقلى اين است كه: هر جا «واحد» ى بود و «صدور» ى از: «واحد بما
هو واحد»، «كثير بما هو كثير» و از «كثير بما هو كثير»، «واحد بما هو واحد» صادر
نخواهد شد. اين قاعده عقلى، تنها در خصوص رابطه تأثير و تأثر و ايجاد و وجود خارجى
جارى نيست بلكه شامل هر نوع صدور مىشود اگر چه صدور به لحاظ عالم ذهن يا نفس
الامر باشد؛ زيرا مثلًا: