نام کتاب : اصول فقه نوين نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 188
خاص حكايت
كند؛ زيرا لحاظ هر مفهومى نگاه به همان مفهوم است و نمىتواند نگاهى به مفهوم ديگر
باشد. بنابر اين، وضع عام و موضوع له خاص قابل تصوّر نيست[1].
پاسخ
محقّق خوئى (رحمة الله عليه):
سيدنا
الاستاذ المحقّق الخوئى (رحمة الله عليه) از اين اشكال چنين پاسخ داده است:
مفاهيم
كليهاى كه به عنوان معقول اوّلى از خارج انتزاع مىشوند نظير مفهوم انسان و حيوان
و بياض و سواد و امثال آنها و نيز مفاهيم كليهاى را كه ذهن تصوّر مىكند و به
عنوان معقول ثانوى شناخته مىشوند نظير امكان و امتناع و ابيض و اسود و امثال آنها
نمىتوانند از غير خود حكايت كنند؛ لكن مفاهيم انتزاعى نوع سومى داريم كه از
مصاديق جزئى انتزاع مىشوند و از آنها حكايت مىكنند نظير مفهوم شخص يا فرد يا
مصداق كه مفاهيمى كلّى هستند و در عين حال حاكى از مصاديق جزئيه مىباشند. مفاهيمى
از اين دست نظر به اينكه علىرغم عام بودن به طور ذاتى حاكى از مصاديق جزئيه هستند
مىتوانند وجه و عنوانى براى مصاديق جزئيه قرار گيرند و ذهن با تصوّر آنها لفظ را
براى مصداق جزئى كه محكى عنه آنهاست وضع كند. بنابر اين قسم سوم يعنى وضع عام و
موضوع له خاص بترتيبى كه گفتيم امكان پذير است[2].
لكن
اين بيان كاملًا مخدوش است و نمىتواند مشكلى را در رابطه با وضع عام و موضوع له
خاص حل كند؛ زيرا در نوع سوم كلّى كه متنزع از مصاديق جزئيه كلّى است نظير مفهوم
«فرد انسان» يا «الفرد الإنسان» يا «الشخص الإنسانى» يا «مصداق الإنسان» اگر مقصود
حكايت اين دسته از مفاهيم از يك مصداق جزئى معين است نظير آن كه مفهوم «الفرد
الإنسانى» يا «الفرد من الإنسان» وسيله حكايت از فرد معين خاصى از انسان باشد كه در
اين صورت وضع خاص و موضوع له خاص است؛ زيرا مفهوم «الفرد الإنسانى الخاصّ المعين»
با مفهوم «زيد» كه فرضاً از همان فرد جزئى حكايت مىكند جز در لفظ فرقى ندارد. و
اگر مراد از «الفرد الإنسانى» فرد انسانى خاص و معين نيست در اين صورت وضع عام
موضوع له عام مىشود؛ زيرا مفهوم الفرد الانسانى