نام کتاب : رساله توضيح المسائل نویسنده : فياض، شيخ محمد اسحاق جلد : 1 صفحه : 576
شخص ساكن مقيد شود و (رقبى) گفته مىشود چنانچه
به مدّت معيّنى مقيد شود.
(مسأله
2502) قبض كه در وقف شرط بود در صحت عناوين سه گانه مذكورشرط نيست بلكه
قبض در لزوم آنها نيز شرط نيست همانگونه كه درحبس گذشت.
(مسأله
2503) اگر كسى را در مدّت معيّنى مانند ده سال يا مدّت عمر مالك يا مدّت
عمر ساكن درمسكنى به عنوان سكنى سكونت دهد، قبل از پايان مدّت رجوع جايز نيست و
چنانچه مدّت پايان يابد، مسكن به مالك يا ورثه اوبر مىگردد.
(مسأله
2504) اگر به كسى بگويد: تو وفرزندانت را در اين خانه به عنوان سكنى ساكن
كردم، مادامى كه شخص ساكن يا اعقاب [فرزندان] او وجود دارند، رجوع حابس (مالك)
جايز نمىباشد و چنانچه آنها منقرض شوند، خانه به او برمىگردد.
(مسأله
2505) اگر به كسى بگويد: «تو را در اين خانه در مدّت عمرم به عنوان سكنى
ساكن كردم» بعد شخص ساكن در حال حيات مالك بميرد، چنانچه مقصود سكونت خود او و
اهل و عيال و باقى متعلقان او باشد- چنان كه اطلاق سكنى آن را اقتضا دارد- حق
سكونت با مرگ او به مالك قبل ازوفاتش بر مىگردد، ولى اگر مقصود اين باشد كه منافع
خانه را كه عبارت از سكونت است به او تمليك كرده باشد در اين صورت سكونت به وارث
شخص ساكن منتقل مىشود مادامى كه مالك خانه زنده است و اگر مالك بميرد، سكونت از
ورثه ساكن به ورثه مالك منتقل مىگردد و حكم چنين است، اگرمدّت معيّنى را معيّن
كند ولى ساكن قبل از پايان آن مدّت بميرد.
(مسأله
2506) اگر سكونت را براى كسى در مدّت حياتش قرار دهد، مثل اينكه به او
بگويد: «تو را در اين خانه در مدّت حياتت به عنوان سكنى ساكن كردم»، سپس مالك قبل
از فرد ساكن بميرد، جايزنيست كه ورثه مالك مانع از سكونت شوند، بلكه سكونت بر حال
خودش باقى مىماند تا اينكه ساكن بميرد.
(مسأله
2507) اگر براى كسى سكنى قرار دهد، ولى براى آن مدّت و عمر يكى از آن دو
را ذكر نكند، ظاهراً صحيح است امّا با قبض لازم نمىشود و مالك حق دارد در هر وقتى
كه خواست رجوع كند، البته اين حكم در رقبى و عمرى جارى نمىشود، زيرا در آن دو
بدون مدّت اصلًا محقّق نمىشود.
(مسأله
2508) مطلق بودن سكونت اقتضا دارد كه خود واهلش و اولاد وخدمه وغلامان و
نام کتاب : رساله توضيح المسائل نویسنده : فياض، شيخ محمد اسحاق جلد : 1 صفحه : 576