عامل
پنجم عبارت است از اختلاف موجود ميان رهبران و مسئولان در كشورهاى اسلامى و فقدان
يك رويه و انديشه روشن مشترك بين آنها در برابر شرق و غرب كه اين امر تأثير زيادى
در عدم استقلال كشورهاى اسلامى دارد، زيرا اگر آنها داراى يك سياست روشن و مشترك
در برابر جهان شرق و غرب مىبود، مىديديم كه جهان شرق و غرب براى آن سياست حساب
جدى باز مىكرد و اين كار تأثير زيادى در استقلال، قدرت، شوكت و حفظ كرامات رهبران
و مسئولان و كرامت مسلمانان در كشورهاى اسلامى مىداشت.
غرب
زدگى حاكمان كشورهاى اسلامى
عامل
ششم اين است كه رهبران و مسئولان كشورهاى اسلامى معتقدند بقاى آنها بر كرسى رياست
و حكومت وابسته به ارتباط عميق آنها با غرب و شرق است و اين يك خطا از جانب رهبران
كشورهاى اسلامى است؛ به خاطر اين كه بقاى آنها بر مسند حكومت وابسته به خدمت
صادقانه و مخلصانهشان به مردم كشورشان و وابسته به اعطاى حق آزادى بيان در
چارچوبى كه شرع آن را اجازه داده است، مىباشد.
روشن
است اين عوامل نقش اساسى در دخالت بيگانگان، نشر افكار گمراه كننده و فرهنگ مبتذل
آنها در شئوون كشورهاى اسلامى دارد. عوامل مذكور موجب از بين بردن انديشههاى
اسلامى و تسلط