هر تحليلگر تاريخى و اجتماعى كه مىخواهد به قضيه حضرت سيد الشّهداء
(ع) بپردازد، به ناچار بايد برخى از فصلهاى مهم اين حركت را مورد مطالعه قرار
داده و براى هر يك از آنها نظريهاى صحيح متكى به شواهد و قرائن تاريخى ارائه دهد.
در فصل نخست سؤال محورى اين است كه انگيزههاى حضرت سيد الشّهداء (ع)
و هدف آن حضرت از خلال فرآيند تغيير اجتماعى كه درصدد آن بوده است، چه بوده؟ به
اصطلاح فلاسفه، علل غائى اين حركت عظيم و جاودانه با تمامى ويژگىهاى منحصر به فرد
آن چيست؟ ويژگىهاى منحصر به فردى كه اين نهضت را در ميان تمامى انقلابها و
اقدامات و كنشهاى تغيير دهنده اجتماعى حتى در ميان اقدامات انبياء و اوصياء ايشان
(عليهم السّلام) متمايز نموده است؛ نهضت امام حسين (ع) به حسب ظاهر بيشتر شبيه به يك
اقدام انتحارى است در حالى كه مىدانيم آن حضرت امامى است معصوم و كامل، عاقلترين
مردم و بالندهترين ايشان از نظر خرد و جايگاه، پس بايد ديد چگونه است كه چنين
شخصى دست به چنين اقدامى مىزند.
در اين زمينه معمولًا تفسيرات مختلفى ارائه مىشود كه در بدو امر مىتوان
آنها را به دو دسته تقسيم كرد: