عبادت در اسلام، پديدهاى داراى ريشههاى عميق و ابعاد وسيع مىباشد
كه به انحاء مختلف به تمام دستورات اسلامى مرتبط است ولذا مىتوان گفت كه ساختمان
و مقررات اسلامى بر اساس آن پىريزى گرديده است.
و چه اشتباه است كه عبادت را در اسلام تنها يك دستور ظاهرى فردى و يك
رابطه محدود بين انسان و پروردگارش يا صِرف آداب و رسومى نمادين در محرابهاى نماز
بيانگاريم.
در واقع بايد گفت كه عبادت، حقيقتى استوار است كه به منزله روح در
كالبد تشريع مىباشد، بلكه غايت آفرينش را غير از اين نمىتوان جست؛ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ:[1] و من جن و انس را نيافريدم مگر براى اين كه مرا به يكتايى پرستش
كنند». بنابراين معقول نمىباشد كه اين هدف و غايت كه آفرينش خلقت بر اساس آن
مىباشد در اسلام صرفاً تبديل به يك شعار و آيين نمادين باشد كه جن و انس آن را بر
پا مىدارند.