است، بايد نمازش را تمام بخواند؛ و احتياط مستحب
آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
118-
كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است- مانند سرباز يا اسير يا زن يا نوكرى كه با
آقاى خود مسافرت مىكند- چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته
بخواند؛ و اگر نداند، هم مىتواند از او بپرسد، كه اگر سفرش هشت فرسخ باشد نماز را
شكسته بجا آورد، و هم مىتواند از او نپرسد و نماز را تمام بخواند.
119-
كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، اگر بداند يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن
به چهار فرسخ از او جدا مىشود، بايد نماز را تمام بخواند، و نيز اگر شك كند كه
پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مىشود يا نه، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى
اگر شك او از اين جهت باشد كه احتمال مىدهد مانعى برايش پيش آيد، و احتمال او در
نظر مردم بجا باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
شرط
سوم- عرفاً مسافرت صدق كند:
120-
پيمودن مسافت هشت فرسخ يا بيشتر بايد به گونهاى باشد كه عرف آن را مسافرت بگويد،
پس اگر كسى از محلى به محل ديگر كه پنج كيلومتر با هم فاصله دارند به جهت جمع آورى
محصول يا براى انجام دادن كار ديگرى به مقدار هشت فرسخ رفت و آمد كند، عرف او را
مسافر نمىگويد، و در اين گونه رفت و آمد بايد نماز را تمام بخواند.
شرط
چهارم- قصد مسافت استمرار داشته باشد:
121-
قصد مسافت بايد استمرار داشته باشد، يعنى مسافر در بين راه از قصد خود برنگردد، پس
اگر كسى پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردد شود كه پيمودن
مسافت را ادامه دهد يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.
122-
اگر كسى بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد
كه براى هميشه در آنجا بماند يا قصد اقامت ده روز كند و بعد از ده روز برگردد يا
در برگشتن و ماندن مردد باشد، بايد نماز را تمام بخواند؛ ولى اگر بعد از رسيدن به
چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، و تصميم داشته باشد كه پيش از ده روز برگردد، بايد
نماز را شكسته بخواند.