مراد
ما از آزادى اخلاقى رها شدن آدمى- و ساير موجودات عاقل هم نظير او- از زندان
هوسهاى حيوانى و افراطى و تفريطى او مىباشد.
كمال
انسانيت كه موجب شكوفايى روح و عدالت اجتماعى و ازبينبرنده بىامنى و ظلم و ستم و
خونريزى و مصائب عمومى مىگردد در همين آزادى است كه از تربيت صالح بوجود مىآيد.
و
پشتوانه اين تربيت سخت، ايمان بخدا و روز قيامت (ثواب و عقاب) مى باشد. اين هوسها
مانند تكبر و حسد و فخرفروشى و خودبزرگبينى از ديگران و حرص و بخل و طمع و امثال
آنها كه در كتب اخلاقى ذكر شده است، مىباشد. بزرگترين وظيفه ما پس از ايمان،
خودسازى اخلاقى مىباشد.
دوستى
دنيا مايه هر انحراف و بدى و ناكامى مىباشد، و برعكس، محبت خدا مايه بازسازى
باطنى مىگردد. و در اين راه تنها از خداوند مدد مى طلبيم.
ج)
آزادى روحانى
اوج
كمال انسانى و برترى مسلم او از فرشتهها كه انسان زير چرخ كبود از هرچه رنگ تعلق
بگيرد رها و آزاد باشد.
زبان
حال و تمنا و عمل او با خداوند اينست كه:
از
در خويش مرا به بهشت مبر كه سر كوى تو از كون و مكان مرا بس