ثانيا شكى نيست كه اعتقاد به
شخص پيامبر در مغز هر دين داخل است، و انبيا متعدد و متفاوتند.
ثالثا:
تثليث و توحيد متناقضند. منسوخ و غير منسوخ متغايرند.
رابعا
دستورات عبادى و اقتصادى و اخلاقى هر دين، عقايد را تقويت ميكند، و لذا متدينان
بهر دين، دستورات مذكور را كه در دين آنان ثابت شده، ناديده گرفته نمىتواند، جمله
مشهورى در كلام دانشمندان ما موجود است كه: الواجبات الشرعيه الطاف فى الواجبات
الاخلاقيه بلكه آيه مباركه: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى
يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، بنابر يك احتمال بهمين موضوع اشاره دارد.
اگر
كسى در گفتارهاى طرفداران پلورالزم حقانيت اديان دقت كند، به اين نتيجه مىرسد كه
آنان به حقانيت هيچ دينى معتقد نيستند و دين را وحى آسمانى نمىدانند، و لذا بخيال
نجات دادن جامعه انسانى از آثار اختلافبرانگيز اديان، پلورالزم دينى را با بيانات
مختلف بيان داشته اند و بنظر من با ملاحظه خصوصيات دين منسوخ نصرانيت و محتواى
مخالف عقل آن، غربيهاى طرفدار پلورالزم دينى بجا نيست خيلى مورد اعتراض قرار
بگيرند، بلى اين اعتراض بر آنان وارد است كه چرا دين اسلام را مطالعه نكردهاند تا
به حقانيت خدايى آن مىرسيدند.
ما
اين ادعاى خود را با كلام بعضى از پلورالستهاى غربى تاييد ميكنيم." اديان
بجاى تاكيد بر امور لاهوتى به مشتركات دنياى خود بپردازند و آنچه را از لوازم عينى
زندگى جمعى است مد نظر قرار بدهند و مباحث لاهوتى خود را براى خود نگه دارند و بر
سر اصول مشترك در زيستگاه زمينى