و ... نيز ساكت ننشسته، سعى
دارند كه در غنا بخشيدن به ادبيات ضد اسلامى، هرچه به توان دارند به كار گيرند و
بىشك اين روند همچنان ادامه خواهد يافت و مراجعه به تاريخ، فضاى كنونى را شفافتر
مىسازد.
امپراتورى
عثمانى تا سده هجدهم، در اوج شكوه و عظمت خود بود و مسيحيان از درك علت گرايش
تعداد زيادى از هواداران خود به مذهب اسلام، عاجز بودهاند و در عمق وجودشان احساس
حيرت مىكردند.
آنان
نگران آن بودند كه فرهنگ برتر اسلام، همه فرهنگها را تحت الشعاع خود قرار دهد
ازاينرو درصدد مهار آن برآمدند.
استراتژى
تحريف، براى تقابل تمدنهاى باختر زمين (غربى) و اسلامى (شرقى)، در قالب دو
پارادايم متضاد شكل گرفت غرب نماينده روشنگرى، عقلانيت، صلاحيت، انديشه عينى،
پيچيدگى و پيشرفت و تهذيب، معرفى شد و صفات متضاد ويژگىهاى فوق براى توصيف مجموعه
اسلامى استفاده شد و تصوير لذتطلبان ناشكيبا، بىفكر، منحط، خودگريز، سفاك و نالايق،
تصويرى از مسلمانان در ادبيات غرب بود[1].