1-
شناخت حسى (تجربه علمى) كه از راه حواس پنجگانه به دست مىآيد. و يا از راه وجدان
مانند: ادراك گرسنگى، سيرى، تشنگى، ترس، خوف، شجاعت، محبت، نفرت و امثال آنها از
وجدانيات كه در حكم محسوسات هستند هرچند كه به يكى از حواس پنجگانه درك نمىشوند.
علوم
تجربى از همين محسوسات و وجدانيات بوجود آمده است[1].
ما
امروز از بركت ترقّى علم راجع به كهكشانها و جهان خارج معلومات زيادى به دست
آوردهايم كه در جهانبينى خود از آنها استفاده كردهايم و بدين وسيله از
جهانبينى علمى چند قرن قبل به دور شده ايم و آنرا باطل مىدانيم.
2-
شناخت عقلى (فلسفى) كه مفاهيم كلى را درك مىكند و كاربرد آن فلسفه (كليات عقلى) و
پارهاى از مسايل كلام و منطق و رياضيات است. و حتى احكام علوم كه قبلا به آن
اشاره شد.
[1] - ولى حس به تنهايى هرگز توانايى اثبات حكم كلى را
ندارد و لذا حكم كلى حواس بر تجريد و تعميم و تصرف عقل موقوف است بلى اگر شناخت
عقلى معتبر نباشد احكام كلى حسى هم كه در همه علوم تجربى وجود دارد. خودبهخود
بىاعتبار مىگردد.