فقه بيان شده است، در منطقه
المباحات و غير آن تا جائى كه استمرار حكومت اسلامى به آن نيازمند باشد بدلايل زير
پذيرفته شود. ص 1- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا
الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
فقيه
جامع الشرايط در امر قضاء و فتوى و امور حسبيه از باب قدر متيقن صاحب امر است، و
اطاعت او كه خارج از دايره شريعت نباشد به مقتضاى آيه مباركه واجب است.
2-
اگر حاكم شرعى در جهان متحول، صلاحيتى در اداره جامعه و استحكام حكومت مسلمين و
حفظ مصالح آنان نداشته باشد، لازمهاش اينست كه اسلام به نظام عمومى جامعه و مصالح
مهم آن توجهى ندارد و براى تطبيق دين بر مردم و جلوگيرى از فحشا و منكرات و ممانعت
از تقديم احكام غير دينى بر احكام دينى، برنامهاى ندارد. ولى مستفاد از مجموع
كتاب و سنت، عكس اين امر است، بنابراين بايد حاكم شرعى صلاحيتهايى داشته باشد و
در اثبات اختيارات و صلاحيتهاى ضرورى حاكم شرعى محتاج بذكر روايات ضعيف الدلاله و
ضعيف السند نيستيم.