اول فهميده مىشود كه علت
برابرى افراد بشر از لحاظ حيثيت و حقوق اينست كه همه آنان آزاد بدنيا مىآيند.
در
حالى هيچگونه رابطه منطقى بين اين دو وجود ندارد، زيرا ممكن است آزادگان بين خود
از نظر حيثيت و حقوق تفاوتهاى ذاتى يا اكتسابى داشته باشند. اگر افراد انسانى
تفاوتهاى ذاتى نداشته باشند علت آن، آزاد آمدن آنان بدنيا نيست.
و
باز در همين ماده اول آمده است: همه داراى عقل و وجدان مىباشند و بايد نسبت
بيكديگر با روح برادرى رفتار كنند.
دقت
كنيد كه كلمه (بايد) بىدليل است وجود عقل و وجدان علت منطقى رفتار برادرگونه
نمىشود، لذا اين جملات به شعارهاى هوايى شباهت پيدا مىكند.
به
نظر ما، سفيهان و ديوانگان و فاقدان عقل هم حق رفتار برادر گونه را دارند. و بيان
و شرح اين نقص در مواد گوناگون، شايد وقت و حوصله زيادى را خواهد.
4-
از حق مبارزه براى آزادى ملّتها سخنى بميان نيامده كه مسلما با زرنگى دولتهاى
بزرگ عمدا از آن صرفنظر شده است.
5-
از بيان حق نفى استعمار و استثمار سكوت شده است. همانگونه كه در پاورقى اول اين
اعلاميه اشاره شده، اعلاميه مذكور پس از پيروزى امريكا و قسمتى از اروپا در جنگ
جهانى دوم بتصويب رسانيده شد. و دولتهاى استعمارى غرب بر بسيارى از سرزمينهاى
جهان تسلط يافته بودند و منابع طبيعى و ثروتهاى خدادادى ملّتهاى ضعيف را در
تصرف