نام کتاب : گوناگون (قصههاى كوتاه و آموزنده) نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 132
براى فايده گرفت نه علت، يعنى از فوايد خلقت
آسمانها و زمين، فراهم آمدن زمينهاى تكليف انسان است، و الله العالم.
5-
مىشود كه آيهى فوق را قرينه گرفت كه مراد از موت و حيات، در آيه مباركه
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ
عَمَلًا» (الملك: 2)؛ موت و حيات انسان تنها نيست، بلكه موت و حيات مطلق
جانداران مىباشد. و الله العالم.
148- مطلبى از امير المؤمنين
«ان
الحق و الباطل لايعرفان بأقدار الرجال. إعرف الحقّ تعرف أهله و اعرف الباطل تعرف
اهله»[1]. همانا حق و باطل به بزرگى
مردان شناخته نمىشوند، حق را بشناس تا اهلش را بشناسى، باطل را بشناس تا اهلش را
بشناسى.
الحق
لايعرف بالرجال، بل الرجال يعرفون بالحق. حقيقت به توسط مردها به دست نمىآيد،
بلكه مردان به وسيلهاى حق شناخته مىشوند.
انظر
الى ما قال و لاتنظر الى من قال[2]؛ به گوينده نگاه نكن، به آنچه
كه گفته است بيانديش.
149- ذلت تكبر
يكى
گويد كه در مكه مكرمه بين صفا و مروه بودم كه مردى را بر قاطر سوار ديدم كه جلو
روى او غلامان مردم را به قدرت مىراندند، پس از مدتى به بغداد مراجعت كردم و بر
روى پل بغداد ايستاده بودم كه ناگهان مردى پا برهنه و فقير و ريش درازى را ديدم كه
به نظر آشنا آمد و نظرم به او به درازا كشيد، آن مرد گفت تو را چه شده كه مرا نگاه
مىكنى، گفتم به نظرم شبيه مردى مىآيى كه در مكه او را سوار قاطر و با غلامان
ديدم، جواب داد من همان مردم! گفتم خدا با تو چه كار كرد؟ پاسخ داد در جايى كه
مردم تواضع مىكردند من بلند مرتبهگى نمودم، پس خدا مرا در جايى كه مردم به بلند
مرتبه گى مىرسند پست نمود!.