نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 28
او در جواب گفت: نه، پسرم را از جبهه نخواهيد؛
منتهى بعد از فوت من، اين پيغام را از جانب من به او برسانيد. حالا اين پيغام چه
بوده است! شما خود قضاوت كنيد. گفت: بهپسرم بگوييد كه اگر يك وقتى خدا خواست شما
شهيد شويد؛ بهخاطر آن گلولههايى كه در پشت خورده باشى، شيرم بر تو حرام باشد.
پسرم! هروقتى كه شهيد مىشوى، بايد گلولههاى دشمن، سينهات را بشكافد، نه پشت شما
را؛ زيرا تا وقتى كه شما فرار نكنيد، گلولههاى دشمن، بهپشت شما اصابت نمىكند.
[يعنى پسرم مواظب باش پشت بهدشمن نكنى، تا زنده هستى، سينهات را سپر دين قرار
بده]
ملت
افغانستان از زن و مرد، اين چنين فداكارىها كردند. اگر انسان بخواهد، تمام اين
فدا كارىها را بيان كند؛ مثنوى هفتاد مَن كاغذ شود. ملت مظلوم افغانستان، جز جهاد
در راه دين، چيزى نمىخواستند. خوب معلوم بود كه نه براى آنها چوكى ميسّر مىشد و
نه وزارت خانه و نه رياست. فقط و فقط بهخاطر خدا، براى حفظ دين و نجات كشور
اسلامى، مىجنگيدند. (قربة الى الله) مردم مىفهميدند كه شوروى چهقدر قدرت دارد؟
وضعيت كشورهاى آسياى ميانه را ديده بودند؛ كفر و الحادى را كه كمونيستها بر
كشورهاى تحت سيطره خود تحميل كرده بودند، افغانىها مىدانستند و
نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 28