responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 219

خدا برداشته نمى‌شود. ابو بكر به آنان گفت: آيا با بزرگ و سرور قريش چنين سخن مى‌گوييد؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در جمع اصحاب وارد شدند و سخن ابو بكر به آگاهى ايشان رسيد؛ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به ابو بكر فرمود: آيا آنان را به خشم آوردى؟ كه اگر آنان را به خشم آورده باشى خدا را به خشم آورده‌اى. ابو بكر نزد آنان رسيد و گفت: برادران آيا من شما را به خشم آورده‌ام؟ گفتند: نه، خدا تو را ببخشد اى برادر.[1] حديث دلالت مى‌كند بر اين‌كه ابو سفيان دشمن خدا و اسلامش ظاهرى است؛ هرچند به گمان ابو بكر او بزرگ و سرور قريش باشد.

ب) عوف بن مالك در مسجدى در اريحا[2] خوابيدهب ود، وقتى بيدار شد ناگهان شيرى در برابر خود ديد، فورا سلاحش را برداشت؛ شير به او گفت: آرام باش، من حامل نامه‌اى براى تو هستم، گفتم چه كسى تو را فرستاده؟ گفت: خداوند مرا به سوى تو فرستاده است تا به معاويه اطلاع دهى كه او از اهل بهشت است. گفتم معاويه كيست؟ گفت: ابن ابى سفيان. ابن حجر تأكيد مى‌كند كه اين جريان خرافى، صحيح است.

ج) درباره مروان بن حكم مى‌گويد: او از امور غيبى خبر مى‌داد و همان‌گونه كه خبر داده بود، واقع مى‌شد. اين نشانه كرامت اوست.[3]

د) ماجراى تنبيه معاويه به دست عمر را به سبب تكبرش نقل مى‌كند، سپس اين را سندى بر دانايى و فضل معاويه مى‌داند. گويا ابن حجر متحّجر، اين آيه شريفه را اصلا نشنيده است:


[1] . مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، جزء 12، ص 306.

[2] . نام شهرى در فلسطين.

[3] . از جمله كرامات وى علاوه بر بدعت‌گذارى در دين و ديگر فضايحش، دشنام دادن وى به حضرت على است؛ درحالى‌كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: هركس على را دشنام گويد، مرا دشنام داده و هركس مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده است.

نام کتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 219
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست