گاهى ميگويند دين زائيده فكر طبقه مظلوم و بيچاره است كه براى تسلى
خاطر خود آنرا وضع كردهاند ولى ماركسزم گويا كور است كه طرفداران دين همگى فقراء
و مظلومين نيستند بلكه هزاران و مليونها نفر ثروتمند و نازپرور و متنعم نيز از
نظر فكرى دين را بدل و جان پذيرفتهاند و بآن پايبندند علاوتاً تاريخ مىگويد دين
از ابتداء خلقت بشر باشكال گوناگون در بين آنها بوده حتى در موقعيكه باعتقاد
ماركسزم اجتماع محكوم كمونزم ابتدائى بوده و از تاثير طبقاتى آزاده بوده نيز عقايد
دينى در بين افراد اجتماع مذكور وجود داشته.
بلى
دين مربوط باقتصاد و اختلاف طبقات اقتصادى جامعه نيست بلكه منشاء فاعلى آن خداوند
و منشاء قابلى آن افكار و عقول انسانها است.
سخنى
در پيدايش فلسفه
ماركسزم
فلسفه را نيز تابع وسائل توليد ميداند! و گاهى آنرا پديده اختلاف طبقاتى ميداند
ولى اين غلو