عتيقه مانند مخطوطات قديمى كه سابقه تاريخى دارد، و در مورد كاريكه
هر كس بانجام آن قادر نيست و بعضى از اشخاص آنرا بجا آورده ميتواند، ماركس بپيروى
ريكاردو اقرار مىكند كه نظريه مذكور جارى نخواهد بود زيرا قيمت از اندازه كار
بمراتب بيشتر ميشود ولى ماركسيزم دليلى براى ارزش تجارتى و قيمت مبادلهاى اين
اشياء ذكر ننموده زيرا اجناس مذكوره درين موارد مانند سائر اجناس باجناس ديگرى در
بازار معامله ميشود و طبعا قدر مشتركى دارند ولى ماركس نمىتواند قدر مشترك آنها
را بيان دارد.
بهر
صورت او كار را در غير اين چند مورد اساس قيمت اشياء ميداند زيرا جز كار ديگر حد
مشتركى بين دو جنس متبادله يافت نمىشود.
ولى
ماركسيزم بايد متوجه مىبود كه عدم تطبيق قانون خيالى او در چند مورد مذكور دليل
بر بطلان