براى
نگارنده دقيقا مشخص نيست كه حكومت افغا نستان در چه دورهاى از قانون اسلام جدائى
يافته و زمامداران خودسر آن بنام اولى الامر مفترض الطاعة، باستثمار مسلمانان
پرداختهاند، مردم عوام را بنام، قرآن و اسلام فريب دادهاند و نه تنها به تجريد-
حيثيت تفجيرى دين مشغول شدند كه آنرا بعنوان عامل تخدير بكار بردند:
اساسا
من نميدانم كه در تاريخ افغانستان- اسلام و عدالت اجتماعى و كرامت بشرى حكومتى
داشته است يا نه؟ ولى اين مطلب را هر هوشمندى ميداند كه تمام سرزمينهاى اسلامى بجز
در اوائل اسلام، از حكومتهاى اسلامى اصيل محروم بودهاند و زمامداران آنها تنها
براى رعايت افكار عمومى و تطبيق نقشههاى شوم خود و براى نگهدارى منافع شخصى از
اسلام نام بردهاند و يا باجرا بعضى از برنامههاى عبادى آن