استادنماها- در موقع تأليف و
تدريس و تبليغ متوجه وظيفه دينى خود باشند كه از قوه مخيله خود فتوى صادر نكنند
بلكه در مثل افغانستان از فتواى مذهب حنفى پيروى كنند و فتواى نويسندگان مثل خود
را نقل نكنند و تنها فتاوى امام ابوحنيفه (ره) و يا چند تن از مجتهدين مشروط احناف
را بيان كنند و صراحتاً بگويند كه فتوى مربوط به پيروان مذهب احناف است و ربطى به
پيروان مذاهب ديگر ندارد و فتاوى هر صاحب مذهب براى پيروان آن مذهب معتبر است.
يعنى سلفيها نبايد براى احناف فتاوى سلفيه ومحمدبن عبدالوهاب را بيان كنند و يا
فتاوى خود را به نام اهل سنت ترويج كنند.
همين
است وظيفه شرعى مدرّسين، استادان و معلّمين و مبلّغين و مؤلّفين، و همين است اخوّت
اسلامى و وحدت ملى و همين است معناى حديث سابق بخارى كه اجتهاد مجتهد اگر مطابق
واقع باشد دو أجر دارد و اگر مخالف واقع و خطا باشد يك أجر دارد.
ما
چه دين خوبى داريم و چه يك أقليت بى انصاف و زورگو. خداوند همه ما را هدايت كامل
بفرمايد. اينهم قصه عبرت زا:
نمونه
اول:
مردى
به نام عبدالوارث بن سعيد مى گويد به مكّه مشرف شدم و ابوحنيفه (ره) را آنجا
يابيدم به او گفتم چه ميگوئى در حق كسى كه بيعى به عمل آورده و شرطى هم (در بيع)
نموده است؟ جواب داد بيع باطل است و شرط (نيز) باطل است. پس نزد ابى ليلى رفتم و
همان مسأله را از او پرسيدم؛ جواب داد بيع صحيح است و شرط باطل است. بعد پيش