كردهاند. و قيل الجان ابليس و قيل هم الجنّ نسئل
ابليس.[1] بهرحال از اين سوره مباركه سه
چيز بدست مىآيد.
1-
جن (احتمالا انس نيز) آدمى را وسوسه مىكنند و خاطرات پستى را در نفس آدمى
مىاندازند كه شرانگيز است.
2-
انسان از جانب خداوند وظيفه دارد كه از شر وسواس مذكور بخدا پناه ببرد.
3-
پناه بردن بخدا از شر وسوسه مفيد است وگرنه به آن امر نمىشد و بقول معروف معلق
كردن حكمى بوصف مشعر بعليت است، يعنى چونكه خدا رب و مدبّر و معبود مردم است، پناه
برنده بخود را از شر وسوسه جنّ (از شر) انس نجات مىدهد و بهمين علت مىشود گفت كه
حكم به مورد خود (شخص پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله) منحصر نيست و همه مؤمنين
را دربرمىگيرد، چيز ديگرى كه از آيه استفاده مىشود اينست كه وسوسه شيطان شامل
حال انبياء نيز مىشود و لذا بخاتم آنان (ص) ارشاد شده است كه از آن بخدا پناه
ببرد، مگر اينكه غرض از خطاب مجرد تعليم امت باشد نه اراده شخص او به تنهائى و يا
با امت و اللّه العالم
بهرحال
پناه بردن بخدا يك حالت نفسانى است كه انسان خود را بخدا مىسپارد ولى اين پناه
بردن مانند دع كردن و تضرع نمودن علت تامّه دفع شر وسوسه در جميع موارد نيست و كذا
دافع دائمى شر مردم (بنا به عطف النّاس بر وسواس) مصاديق زيادى دارد مثل شر زنان
[1] - وَ لَقَدْ خَلَقْنَا
الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ
قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ اى خلقناه من قيل خلق آدم من نار لها ريح حارّة تقتّل
و قيل فى نار لا دود لها و قيل السّموم الرّبح الحارة اخذ من دخولها بلطفها فى
مسام البدن و منه السمّ لقاتل و يقال يومنا يسيم اذا هبّت فيه ريج السّموم