2- استعانت از مخلوق براى رفع نيازمنديهاى فردى و
اجتماعى از نظر شرعى جائز است.
«فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ» و از نظر تكوينى
مفيد و مثمر است «وَ تَعاوَنُوا عَلَى
الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»، يا ايّها النّبىّ حسبك اللّه و من اتّبعك من المؤمنين و بر اين كار
سيره مسلمانها از زمان حضرت رسول اكرم (ص) تا امروز بر كمك خواستن از ديگران جارى
بوده است.
3-
مقتضاى حصر در جمله «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»
نفى كمك خواستن از غير خداوند است درحاليكه در ماده دوم گفتيم كه اين كار شرعا
جائز و عقلا صحيح است و لذا دانشمندان از حصر آيه جوابهائى دادهاند.
طبرسى
مرحوم در مجمع البيان ميگويد: استعانت بمعناى طلب توفيق است و معناى توفيق تهيه
جميع اسباب كار است كه جز از خدا نشايد، زيرا مخلوقين توانائى تهيه بعضى از اسباب
كارها را دارند نه همه اسباب را.[1] ممكن است كه مراد از استعانت
قدرت بدنى باشد كه جز خداوند كسى بر آن توانائى ندارد، و شايد مراد استعانت بنحو
استقلال باشد كه جز خداوند هيچ موجودى معين مستقل نيست و هركس تعدد كمككننده
مستقل را اعتقاد كند مشرك ميشود، و انسانها بشمول انبياء مالك نفع و ضرر نفس خود
نيستند.
ممكن
است بگوئيم حصر آيه بخاطر تمركز توجه عبد به خداوند است و نظرى بنفى جواز استعانت
از غير ندارد بلكه نفى وقوع آنرا ميكند. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ
عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مردان خدا به اسباب ظاهرى اعتنائى
ندارد و بر
[1] عبارت او چنان است:« و معنى
قوله ايّاك نستعين ايّاك نستوفق و تطلب معونته على عبادتك و على امورنا كلّها و
التّوفيق هو ان يجمع بين جميع الاسباب الّتى يحتاج اليها فى حصول الفعل و لهذا لا
يقال فيمن اعان غيره: و فقه، لانّه لا يقدر ان يجمع بين جميع الاسباب الّتى يحتاج
اليها فى حصول الفعل و اقول: و الظّاهر انّ هذا هو مختار سيدنا الاستاذ الخوئى فى
تفسيره البيان و ان كانت عبادته مجملة فلاحظ.