نام کتاب : برگى ديگر از فعاليتهاى احزاب جهادى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 166
داشته باشد، يا ظلمى از جانب من به او شده باشد،
بيايد اكنون از من حق خود را مطالبه نمايد و يا انتقام خود را بگيرد!! شخصى
بهنام" سواده بن قيس" از گوشه مسجد حركت مىكند و مىگويد: يا"
رسول الله" به ياد دارى كه در فلان سفر باهم مىرفتيم و شما پشتشتر خود سوار
بوديد، مىخواستيد تازيانه بر شتر خود بزنيد و از باب اتفاق تازيانه بر شكم من كه
برهنه بود اصابت كرد؟ اكنون من مىخواهم انتقام خود را از شما بگيرم! نوشته است كه
آنحضرت (ص) دستور داد تا خود همان تازيانه را حاضر كنند، وقتىكه تازيانه را
حاضركردند،" سواده بن قيس" گفت: يا رسول الله، پيراهن خود بلند نماييد،
پيغمبر (ص) پيراهن خود را بالا نمود، آن شخص آمد و بدن مطهر رسول خدا (ص) را بوسيد
و گفت: يا رسول الله، من حق خود را به شما بخشيدم. اين موضوع در واقع يك درسى براى
زمامداران كشورهاى اسلامى بود و از طرف ديگر به تمام مردم فهماند كه حاكم اسلامى
بايد در مقابل معمولىترين افراد جامعه نيز عدالت اجتماعى را مراعات كند و در حق
مظلومترين افراد نيز ظلم نكند.
عدالت
اجتماعى از نظر امير المؤمنين على (ع)
از
حضرت على (ع) نقل شده است كه در دوران زمامدارى خود روز عيدى متوجه شد كه يك گردن
بند در نزد دخترش" امكلثوم" مىباشد، پرسيد دخترم اين گردن بند از
كيست؟ منكه آن را براى تو نخريدهام!" امّ كلثوم" گفت: يا
اميرالمؤمنين، من دختر خليفة المسلمين هستم، شما بر تمام مسلمين حكومت مىكنيد، من
چيزى نداشتم و خجالت كشيدم، رفتم پيش" پسر ابو رافع" وزير ماليه و خزانه
دار شما، به او گفتم: يك گردن بند، براى سه روز عيد به عنوان"
عاريهمضمونه" بهمن بدهد و اگر در اين سه روز گردن بند از نزد من" گُم"
شود، من تاوان آن را مىپردازم. حضرت على (ع) بدون معطلى خزانه دار خود را احضار
كرد و به او فرمود: چرا اين كار را كردى؟ او در جواب گفت: يا اميرالمؤمنين،
نام کتاب : برگى ديگر از فعاليتهاى احزاب جهادى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 166