انسانها شباهت دارد.
ديوانهوار بهدنبال كارهاى مزخرف مىگردند؛ ديوانه وار از ديگران تقليد مىكنند.
نه به تبليغ علماى دينى توجه مىكنند و نه از قيامت مىترسند. خيلى از كسانى هستند
كه وقتى طلبگار دختر به خانهى او مىآيد، خود را با كسانى مقايسه مىكنند كه
غرقى در خرافات هستند. مال دنيا چشم حقيقت بين آنان را كور كرده است. مىگويد دختر
من از دختر فلانى كمتر نيست، او پنجصد هزار افغانى (گله) گرفته است، من نيز كمتر
از آن را قبول نمىكنم. تقليدى عمل مىكند. بهقول شاعر كه مىگويد:
خلق را تلقيدشان كردى بباد
اى دوصد لعنت براين تقليد باد
چرا
ما انسانها اصلاح نمىشويم؟ تا كى ما به خرافات غرق باشيم؟ در حالىكه قرآن مجيد
كاملترين قانون اساسى براى انسانهاست. متأسفانه نه تنها ما به مرحله انسانى
نرسيدهايم؛ بلكه درعمق خرافات غرق هستيم. از يكطرف مشكلات دينى، اجتماعى و
اخلاقى گلوى مار مىفشارد، از طرف ديگر، مشكلات سياسى، أمنيتى و اقتصادى ما را تحت
فشار قرار داده است. در شرايط كنونى ما هيچ چيز نداريم و كشور ما كاملًا فلج شده
است؛ فقر در جامعهى ما بىداد مىكند. كسىهم بهدنبال چاره انديشى نيست. بدتر از
همه اين است كه مردم ما در اوج خرافات گرفتاراند.
اگر
وضعيت بههمين منوال پيش برود، آيندهى روشنى را در پيش رو نداريم و با مشكلات
زياد ترى روبرو خواهيم شد. اميد وارم كه روزى فرارسد تا همهى ما به وظايف خود عمل
كنيم و همهى ما نسبت به سرنوشت دينى، سياسى، اخلاقى و اجتماعى خود احساس مسئوليت
داشته باشيم. به نظرمن؛ وظايف علماى دينى در اين ميان سنگينتر از ديگران است.
آنها بايد در منابر و مساجد براى مردم تبليغ كنند تا سطح آگاهى مردم بالا برود.
علماء بايد موسفيدان و متنفّذين محلى را جمع