مىشود. قرآن مجيد بر اين موضوع
تأكيد فراوان دارد. اصل كلّى و يا جهانبينى به اين معنى كه انسان قبل از هر چيز
به آفريدگار و خالق كائنات ايمان داشته باشد و بعد بر اساس ايمانى كه دارد، اهداف
خود را مشخص نمايد. اكنون اين موضوع را هر انسان عاقل قبول مىكند؛ زيرا مىفهمد
كه اين همه تشكيلاتى كه در كائنات وجود دارند، حتماً از خود يك خالق حكيم، مدبر و
توانايى دارند؛ وقتى اين موضوع را پذيرفت، انسان جهانبينى پيدا مىكند و اهداف
خود را نيز بر اساس جهانبيبى خود تعيين مىنمايد. البته منظورم اصل كلى است نه
بحث مصداق.
وقتى
اصل كلى را قبول كنيم، به صدها اصل ديگر نيز پى مىبريم. به عبارت ديگر «يفتح منه
الفَ باب» هزار دروازه ديگر از اين اصل كلى باز مىشود. در اين صورت اگر كليّات
پايينتر را در شفافيت همين اصل كلى كه حق را از آن فهميديم صحبت كنيم؛ خيلى از
مشكلات و اختلافات را مىتوانيم حل كنيم. اشتباه نشود، بسيارى از مشكلات و
اختلافات قابل حل است نه تمام مشكلات؛ زيرا اگر تمام مشكلات حل شدنى مىبود در
زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم حل مىشد. من احتمال مىدهم كه تمام
مشكلات و اختلافات حتى در زمان حكومت مهدى موعود أ نيز حل نهخواهد شد. ممكن است
هشتاد درصد مشكلات و اختلافات حل شود؛ امّا بهصورت كامل حل نمىشود. گذشتهى
انسانها اين موضوع را بهخوبى نشان مىدهد كه آنها همواره در برابر مصلحين بزرگ
و انبياى الهى مخالفت كردهاند و از آنها پيروى ننمودهاند. شايد تا بشر در روى
كره زمين است، اختلافات و مشكلات نيز باقى بماند.
يك
سؤال ديگر نيز اينجا مطرح مىشود كه آيا اختلافات ميان مسلمانان را مىتوانيم حل
كنيم يا خير؟ به نظر من جواب مثبت است و اختلاف ميان مسلمين قابل حل است؛ مشروط به
اينكه اگر علماى دينى صادقانه كمر همت را بىبندند و