انسانىكه در تاريكى حركت
مىكند، مانند كسى است كه از چشم نابينا باشد؛ مگر انسان نابينا مىتواند كه در
مرحله عمل مانند ساير انسانها باشد؟ نه خير ممكن نيست. هر انسانىكه فاقد
جهانبينى و فاقد ايدئولوژى مشخص باشد، مانند شخص نابينا است كه كارى از دستش
ساخته نيست. با توجه به آنچه كه بيان كردم، بايد انسان در تمام كارهاى خود به دين
آسمانى اسلام تمسّك جويد و از روشنى آن استفاده كند؛ زيرا انسان هم در امورات
دنيوى و هم در امورات اخروى به نور نياز دارد. چراغ رهنمايى انسانها در دنيا و
آخرت دين است و بس. تا كسى به خداى واحد ايمان نياورد و از احكام دين او اطاعت و
پيروى نكند، محال است كه بتواند راه درستى را بپيمايد.
وسعت
فقه اسلامى
قرآن
مجيد شريعت را در جمله «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
خلاصه نموده است؛ اما در فقه چنين چيزى ممكن نيست، چرا ممكن نيست؛ براى اينكه فقه
بسيار وسعت دارد و بايد در مورد هر مسأله مهم كتاب نوشته شود. صدها جلد كتاب تا
كنون در فقه اسلامى نوشته شده است؛ اما نتوانستهاند كه به تمام مسائل فقهى جواب
بگويند. به نظر من اگر كسى پيدا شود كه چنين توانايى را داشته باشد تا صدها جلد
كتاب ديگر نيز در مورد فقه اسلامى بنويسد، بازهم نمىتواند اين ادعا را داشته باشد
كه تمام مسائل فقهى را نوشته است و حتى نمىتواند ادعا كند كه تا پنجاه سال ديگر
نوشتههاى او مسائل فقهى را جواب مىگويد. چنين چيزى در فقه ممكن نيست؛ براى
اينكه فقه متطوّر و متحوّل است و مربوط به تطوّر زمان است؛ هرروز ممكن است كه
مسائل جديدى پيدا شود كه بايد فقه در همان زمان پاسخ آن را بگويد. بسيارى از مسائل
فقهى كه امروز در فقه عنوان شده است قبل از پنجاه سال و هشتاد سال نبودند و حتى در
ذهن كسى خطور نمىكرد؛ به همين علت است كه