اين
آيه مباركه موضوعات مهمّى را بيان مىكند كه هم جنبه اخلاقى دارد و هم جنبه
اجتماعى. مىفرمايد: تفاخر و مباحات شما را بهيكديگر مشغول كرد و شما را از اهداف
واقعى تان بازداشت.
افزون
طلبى و تفاخر
اين
موضوع از ابتداى خلقت بشر، تا امروز در جوامع انسانى به يك درد بىدرمان تبديل شده
است و از وضعيت أسفبار اخلاقى بشر حكايت مىكند. بعضىها به مسائل بسيار جزئى فكر
مىكنند. به قوم خود، به خانواده خود، به فرزندان خود و حتّى به مال خود افتخار
مىكنند؛ به آن چيزهايى مباهات مىكنند كه كوچكترين ارزشى ندارند. بهعنوان مثال
قوم من بهتر از قوم شماست، پدر من و پدر كلان من در فلان وقت چه كاره بودند،
فرزندان من چنين و چنان اند. در مجموع به چيزهاى فخر مىنمايند كه هيچ نفعى به حال
آنها ندارند. اگر انسان از جنبههاى مثبت گذشتهگان خود براى تشويق ديگران ياد
آورى نمايد خوب است كه با ذكر كارنامه آنها ديگران به كارهاى خير تشويق شوند. اگر
چنين نباشد افتخار به قوم جاهل و به پدران كم عقل، نشانهى اوج بىعقلى انسان است.
حتّى اگر قوم انسان و يا پدران انسان خوب بوده باشند؛ چه نفعى براى فرزندان خود
دارند؟ چرا انسان وقت خود را به بيهودگى صرف كند و چرا براى خود و براى جامعه