مؤثر واقع شد. عدهاى از
فرماندهان مجاهدين، در دام دشمن گرفتار شدند و بهخاطر پول و سلاح، شرف و عزت خود
را فروختند، اين موضوع در داخل جبهات نيز بر روحيه مجاهدين تأثير گذاشت؛ به همين
علت وقتى شوروى را شكست داديم و آنها از كشور ما خارج شدند، ما نتوانستيم عظمت
جهاد را حفظ كنيم و دليلش نيز همين بود كه گفتم. بعضى از فرماندهان جبهات از حكومت
كمونيستى پول گرفته بودند؛ روحيه آنها خراب و اخلاق شان فاسد شده بود؛ لذا فقط به
فكر بهدست آوردن پول و اسلحه بودند. اين قضايا مقدارى طول كشيد و ضررهاى زيادى را
متوجه مجاهدين نمود. اگر كمونيستها از داخل خود نمىپاشيدند، وضعيت خيلى بدتر از
اين مىگرديد. به هرحال خداوند جل جلاله براى كمونيستها فرصت نداد كه بيشتر از
آن، جهاد را تخريب كنند، آنان به عللهاى مختلف از داخل پوسيدند و رفتند.
البته
اين تحليل من است اگر اشتباه تحليل كرده باشم از مجاهدين عزيز معذرت مىخواهم؛
زيرا من به نظر آنها احترام دارم، منتهى من مىخواهم به اين نكته اشاره كنم كه
دولت كمونيستى بعد از رفتن شوروىها سقوط نمود و علت سقوط آن يك مقدار فشار از طرف
مجاهدين بود و بقيه مربوط به خود آنها بود. كمونيستها به علل مختلف از داخل خود
پوسيدند و نابود شدند.
در
اجلاس جلال آباد اين موضوع بخوبى ثابت شد كه سران احزاب جهادى هنوز به آن قدرت اول
جهاد باقى نبودند و نه آن عقايد اوايل جهاد، بين آنها وجود داشت. در اول جهاد
همبستگى و همدلى و برادرى بين مجاهدين حاكم بود؛ ولى در اواخر چنين چيزى وجود
نداشت و همه به فكر بهدست آوردن حكومت و كسب قدرت بودند.
به
هر صورت ما در جهاد عليه كمونيستها پيروز شديم و حكومت را بهدست گرفتيم اما
مرتكب اشتباهات زياد شديم. من مىخواهم واقعيتها را صحبت كنم نه