برايش غلبه كند، قدر و قضاى
الهى را متهم مىكند. در واقع انسان ناسپاس و بىصبر است.
«وَ
إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»
وقتى
خيرى به او رسد، مغرور مىشود.
انسانهاى
حريص طبيعتاً اين چنيناند؛ وقتى خيرى برايش برسد، براى ديگران ايجاد مزاحمت
مىكند و نمىخواهد براى ديگران نيز خيرى برسد، به عبارت ديگر متكبّر و خود خواه،
ظالم و مستبد مىشود و به حقوق ديگران تجاوز مىكند و مال آنها را به زور غصب
مىنمايد و از راههاى مختلف مانع رسيدن خير به مردم مىشود.
البته
انسانهاى بىدين، نوعاً اينگونه هستند؛ زيرا كسانىكه از دين فاصله دارند و به
وجود خدا ايمان ندارند، حساب و روز قيامت را تكذيب مىكنند، معمولًا چنين است،
وقتى سختى و مصيبت بر آنها وارد شود، صبر و حوصله را از دست مىدهند، وقتى كه
خوبى و خوشى براى آنان پيدا شود، بر ديگران ظلم مىكنند و نمىخواهند ديگران آسايش
داشته باشند. در موقع ضعف و نا توانى احساس ذلت مىكنند و دست به خود كشى مىزنند؛
اگر به قدرت برسند، متكبّر و مغرور و خود خواه مىشوند و از هر نوع ظلم، بر ديگران
دريغ نمىكنند؛ زيرا آنها فقط به ماديات فكر مىكنند و مرگ را براى خويش نابودى
مىدانند. آنها به خدا و روز قيامت اعتقاد ندارند، فكر مىكنند كه مرگ براى انسان
نابودى است. قرآن مجيد حالات روانى آنان را بهطور دقيق بيان مىكند.
طبيعت
خام انسان
قرآن
مجيد، در واقع طبيعت خام انسان را بيان مىكند و حالات كسانى را ياد آور مىشود كه
غرايز خود را كنترل نمىكند و به دنبال هواهاى نفسانى و