11-
«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ
الطَّيْرِ» (النمل: 16)؛ سليمان از داود ارث برد و گفت اى مردم بما نطق پرندگان
تعليم داده شده.
12-
«قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ
سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ؛ فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ
قَوْلِها» (النمل: 19- 18)؛ مورچه اى گفت اى مورچه گان به خانه هاى خود برويد
تا سليمان و لشكريانش شما را در ناآگاهى خورد نكنند سليمان از قول مورچه به تبسم
خنديد.
14-
«قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ؛ اذْهَبْ بِكِتابِي
هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ
(النمل: 28- 27)؛ سليمان از پرندگان جستجو كرد و گفت چرا مرغ «هُدهُد» را نمى بينم
او غائب است حتماً او را سخت عذاب مىكنم يا اين كه (در مورد غيبت خود) دليل روشنى
بياورد كمى بعد (پرنده آمد) گفت به چيزى احاطه پيدا كردم كه تو به آن احاطه پيدا
نكرده اى براى تو خبر يقينى از (شهر) سبأ آوردهام، زنى را يابيدم كه بر مردم
(آنجا) زمامدارى مىكرد و همه چيز داشت و براى او تخت بزرگى بود او و قوم (ملت) او