يعنى مكلّف به رضا و إراده خود
در أثر تلقين، به عمل خوب يابد إقدام مىكند «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ
عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ
يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النحل: 99، 100)؛ شيطان بر مؤمنينى كه بر پروردگار شان توكّل
مىكنند تسلّطى ندارد و تنها تسلّط او بر كسانى است كه او را دوست دارند و سر پرست
خود مىدانند، و آنانيكه او را با خدا در طاعت و فرمانبرى شريك قرار مىدهند.
نسخ و روح القدس
«وَ
إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا
إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ، قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ
الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ
بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ» (النحل: 101، 102)؛ وقتى آيهاى را
به جاى آيه ديگر بياوريم و خدا به آنچه كه فرو مىفرستد داناتر است مىگويند
پيامبر (از خود بر خدا) إفترا بسته؛ بلكه اكثر آنان (حكمت نسخ و مصالح آن را)
نمىدانند. بگو قرآن (ساخته و پرداخته فكر من نيست و) روح القدس آن را از جانب
پروردگارت نازل كرده است تا (دلهاى) مؤمنين را ثابت بدارد و براى مسلمانان هدايت و
بشارت باشد.
1-
اين كه نسخ بعضى از آيات در مكّه مكرّمه صورت گرفته است[1]
2-
تسميه جملات قرآن به آيه در مكّه مكرّمه رايج شده است كه تا امروز همه مسلمانان،
اين تسميه را مانند تسميه سوره ها نگهداشته اند و اما يقين مقدار آيات از قرآن
نانزله ظاهراً" از اجتهاد مفسرين است.
3-
مشركين از بى خبرى خود از مصلحت نسخ بر تبديل (محتوى) يك آيه به (محتوى) آيه ديگر
اعتراض مىكردند و آن را إفترايى از پيامبر (ص) بر خدا مى دانستند و در اعصار بعد
[1] - من نمىدانم چند مرتبه اين كار در طول عمر
پيامبر( ص) و يا در مكّه صورت گرفته است هر چه باشد بسيار اندك بوده است.