بعيد نيست آيه دوم كه ورد زبان
اين جانب در تبليغات بوده عام تر از آيه اول باشد كه هم حالت نعمت را شامل مىشود
و هم حالت نقمت و مصيبت را.
خلاصه
اين دو آيه اين كه خوشبختى و بد بختى إنسان در راهيابى و گمراهى و بيراهى، در
اختيار و انتخاب خود اوست كه بايد باكمال احتياط و تفكّر، مسير خود را مشخص كند و
هوسها او را بعجله و بيهودگى مبتلا نسازد.
قومى
بجد و جهد (و تفكّر و حزم) گرفتند وصل دوست قوم ديگر (هوسباز ها و بى عُرضه ها)
حواله به تقدير مىكنند. تربيت فاميل و محيط و وراثت و جبر زمان و جبر تاريخ هرچند
تأثيرات مقطعى و موقّتى آن قابل انكار نيست، ولى إنسان بايد سر نوشت خود را به
اراده و تصوّر و تصديق خود بسازد و جلب نفع و دفع ضرر را به آگاهى خود متمايز
سازد، بلى خداوند سرنوشت همهى كس را مىداند و در علم خداوند تبديل و تغيير نيست،
ولى نبايد به اشتباه هلاكت بار مبتلا شويم خدا سرنوشت ما را تعيين نمىكند؛ بلكه
ما را مكلّف نموده كه سرنوشت خود را اختيار كنيم و بسازيم و خدا به علم خود اين
سرنوشت را مىداند و سرنوشت محتوم شده از جانب او وجود ندارد تا متعلق علم او واقع
شود، قضا و قدر و قسمت را نيز بايد از همين زاويه مطالعه كرد و سرنوشت تعيين شده
از جانب خداوند كه مفروض مردم عوام است با تكليف شرعى و إنزال كتب و إرسال رسل
منافات دارد و موجود مجبور نماينده خدا در روى زمين نمىشود. خواننده گان عزيز در
اين بيان دقت نمايند. در هر دو آيه تصريح مىفرمايد كه حالت قوم را او تغيير
نمىدهد؛ بل خود مردم آنن را تغيير بدهند!
موجودات لطيف همديگر را مى بينند
ملائكه
و جن- فرشته ها و پريان- اجسام لطيفى هستند كه چشم ما آنها را ديده نمى تواند، ما
باد را نيز ديده نمى توانيم هرچند ملموس ما است و ممكن است ملائكه و جن را نيز