مىرسد، بخش قابل توجهى از آنها
را إنسانهاى فقير و گرسنهاى تشكيل مى دهند كه زندهترين سند بىعدالتى در دنياى
امروزند.
به
رغم آن كه درسالهاى پايانى قرن بيستم و سالهاى آغازين هزاره سوم، جامعهشناسان
در مورد بهبود اوضاع اقتصادى و إجتماعى كشورهاى در حال توسعه خوش بين بردند، و
تحولات پس از پايان جنگ سرد را نقطه آغاز رشد اقتصادى و از ميان رفتن فقر شديد
مىدانستند؛ اما واقعيتهاى موجود نشان مىدهد كه فقر، اكنون بخش عظيمى از ساكنان
سياره زمين را رنجور كرده و آنان را در وضعيتى غير إنسانى قرار داده است.
گزارش
سال 2012 «كنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد» نيز مؤيد اين حقيقت است كه در
صورت تداوم وضع موجود، با افزايش جمعيت جهان از 7 ميليارد نفر كنونى به تقريباً 9
ميليارد نفر در سال 2040، بيش و از 3 ميليارد نفر با فقر و گرسنگى دست و پنجه نرم
خواهند كرد.
در
اين گزارش؟ كه بر مبناى آمار سرانه ملى تنظيم شده، بدترين خط فقر، شرايط توصيف شده
كه مردم با مبلغى كمتر از يك دالر در روز امرار معاش مىكنند. اين واقعيت تلخ و
تكاندهنده ويژه در كشورهاى درگيرجنگ، بيش از ساير كشورها، سيماى زشت و هيولايى
خود را نمايش مىدهد.
بى عدالتى، عامل فقر و گرسنگى
آمارهاى
كه در مورد وضعيت فقر در كشورهاى مختلف جهان منتشر شده، نشان مىدهد كه بخش عمده
إنسانهاى گرسنه و فقير، شهروندان كشورهاى توسعهنيافته و يا ساكن در جغرافياى
جنگى است. بر پايه اين آمارهار بيش از 40 در صد فقراى جهان در جنوب آسيا به سر
مىبرند، اما با آن كه عواملى همچون كمبود منابع و بىثباتى سياسى تأثير زيادى در
گسترش فقر در كشورهاى مختلف داشته است؛ با هيولاى مرگبار فقر دست و پنجه نرم