از
آسمان آبى فرستاد، و درهها به ظرفيت خودشان سيل جارى كردند، و سيل كفى بلند روى
خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا متاعى آتشى مىگدازند نيز كفى
نظير سيل برمىآيد. اين چنين خداوند حق و باطل را مثل مىزند. اما كف، بيرون
افتاده و از ميان مىرود، ولى آنچه مردم را سود مىرساند در زمين ماندگار مىشود.
خداوند اين چنين مثلها را مىزند».
استعاره
تجارت، براى روىگردانى از هدايت و روىآورى به گمراهى:[2]
آنان
كسانىاند كه گمراهى را با هدايت تاخت زدند و تجارتشان سودى نبخشيد و هدايتپذير
نبودند».
كنايه
كنايه
در لغت، پوشيده سخن گفتن است[4] و در اصطلاح، سخنى است كه
داراى دو معناى دور و نزديك است كه لازم و ملزوم يكديگرند. گوينده سخن، كنايه را
چنان بيان مىكند كه خواننده يا شنونده به يارى معناى روشن و صريح آن، به معناى
دور راه مىيابد؛[5] مثلًا «دراز دستى» كنايه از
پايمالكردن حقوق ديگراناست، همان سان